چگونه زیستن!

رازهای برای خوب زیستن«مشاوره»

چگونه زیستن!

رازهای برای خوب زیستن«مشاوره»

نـــوجوان کیست؟

يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۲۷ ق.ظ
سن نوجوانى بنا به نظر بعضى، قبل از بلوغ است و از نظر سن:
در پسران: 12 تا 14 سالگى.
در دختران: 10 تا 12 سالگى است (1) و به نظر دیگرى، میان بلوغ و جوانى (یعنى 12 تا 20 سالگى) (2) است.
دختران از پسران از نظر فیزیولوژى و هیجانى زودتر کامل مى ‏شوند. (3)
بحران: نوجوانى بحرانى‏ترین مرحله‏ ى زندگى است این طوفان وجود جسمى و روانى نوجوان را چنان دستخوش امواج قرار مى ‏دهد، که او را دچار حیرت مى ‏سازد.

نوجوان کیست؟

سن نوجوانى بنا به نظر بعضى، قبل از بلوغ است و از نظر سن:
در پسران: 12 تا 14 سالگى.
در دختران: 10 تا 12 سالگى است (1) و به نظر دیگرى، میان بلوغ و جوانى (یعنى 12 تا 20 سالگى) (2) است.
دختران از پسران از نظر فیزیولوژى و هیجانى زودتر کامل مى ‏شوند. (3)
بحران: نوجوانى بحرانى‏ترین مرحله‏ ى زندگى است این طوفان وجود جسمى و روانى نوجوان را چنان دستخوش امواج قرار مى ‏دهد، که او را دچار حیرت مى ‏سازد.
نوجوانى، بحرانى‏ترین هیجانى است که در اغلب موارد با بیمارى روانى، فاصله‏اى زیاد ندارند. (4)
در نوجوانى، بعضى: داراى بحران - هیجان - تغییر و تحول شخصیتى و از نظر رفتارى، مرز شکن ولى باقاعده‏اند.
و بعضى: آماده‏ى واپس زدن - عدم قدرت براى مواجهه با مشکلات و از نظر رفتارى، ناهنجار و بى‏هدف هستند.
علت:
نوجوان، مى‏خواهد به هویت شخصى و شغلى خود، شکل دهد و کم‏کم از والدین جدا شود و در عین حال، درصدد است که روابط جنسى و عشقى سالم نیز پیدا کند. در این مرحله تغییر و تحولات غدد مترشحه‏ى داخلى، تغییرات هورمونى و اثرات متقابل حالات عاطفى بر یک‏دیگر، صورت مى‏گیرد و تا شخصیت نوجوان بالغ نشود، این هیجان ادامه دارد. نوجوان مى‏کوشد که «خود»، آقاى «خویش» شود و در قالب نهایى خود، شکل بگیرد لذا ممکن است همان فرزندى که تاکنون آرام و مؤدب و اعتماد کننده و دقیق بود، یک باره مهاجم و جسور و خودگرا و بى‏بند و بار شود. (5)
مختصات دوره‏ى نوجوانى
در این دوره، تفاوت سنى و زمانى، بین ابتدا و انتهاى رشد طبیعى دختر و پسر، ملاحظه مى‏شود. تمایلات جنسى افزایش مى‏یابد. بین عقل و نفس مبارزه درمى‏گیرد. آن یک به تقوى مایل است و این به انجام هوس، پاى‏بند مى‏باشد و حاصل این نبرد، یا به سرکوبى میل و بروز زهد مى‏کشد و یا به اعمال آن میل مى‏رسد. اگر به تسلط بر نفس انجامید، اعتدال درونى تازه‏اى پیدا مى‏شود. و نیز عقل به ارزیابى عقاید والدین و مقایسه‏ى آن‏ها با گفته‏هاى محیط مى‏پردازد و اگر به حاصلى درست رسید، این حاصل نیز تعادلى نو را باعث مى‏گردد. در رفتار هم: هیجان فزونى مى‏گیرد؛ احساسات خودنمایى مى‏کنند؛ قدرت تخیل بالا مى‏رود؛ میل به قهرمان شدن و غرور، به کار مى‏افتد و کشمکشى بین ضعف گذشته و قوت تازه، درمى‏گیرد و بالاخره از این جهت نیز تعادلى پیش مى‏آید. (6)
در این دوره علاقه به امور فنى و تحصیل مهارت، در نوجوان بروز مى‏کند؛ البته رشد مهارت فنى در پسران بیش از دختران است. (7) (و این امر نیز با ارائه‏ى کارهاى مختلف در صحنه‏هاى دیدنى و تعلیمى، مى‏تواند تقویت شود و ضمنا موجب گردد که نوجوان از توجه به امور جنسى و سرگرمى‏هاى غلط و مانند آن‏ها منصرف بماند و نیز درسى براى آینده و مشاغل اجتماعى خود گرفته باشد.
ناگفته نماند که: فراگیرى کار در نوجوانى، با فراگیرى آن در بزرگ‏سالى فرق بسیار دارد؛ بدین توضیح که: وقتى در نوجوانى آموخته شد، اعضاى بدن و حتى دستگاه مغزى و نفسانى، تدریجا آن را «ملکه‏ى وجودى خود» مى‏سازند و خودبه‏خود در موقع لزوم هر عضو وظیفه‏ى خود را بى‏فرمان مخصوص، عملى مى‏کنند (8) و دقت، در متن وجودشان قرار مى‏گیرد و همان مجموعه، عنوان «مهارت» مى‏یابد؛ یعنى: یادگیرى با دقت، که عادت شود و به موقع لازم، ظهور کند، «مهارت واقعى» است.
در حالى که بزرگ‏سالى، همیشه در حین انجام کار، فرمان مداوم مغزى لازم است و اگر کمترین بى‏توجهى در میان آید، «عمل» تعطیل؛ یا ناجور خواهد شد و این فشار دائمى ذهنى، شخص را خسته و فرسوده مى‏کند.
به هر صورت، بهترین فصل آموزش فنون و تربیت اعضاى شخص، حتى تربیت چشم و سایر حواس او براى دقت و درک فنى، در زمان نوجوانى است و عالى‏ترین معلم او «صحنه‏هاى کارگاه و ارائه‏ى ساخته‏هاى دست نوجوانان هنرمند و صنعت‏کار و باتجربه» است).
هیجان و عصیان و عوامل آن‏ها
ابتدا باید دانست که هر عمل ناروا که از نوجوان ظاهر شود، نباید به حساب عصیان او گذارد؛ زیرا غالبا آن عمل، موقت و به اصطلاح «از روى شیطنت» است و ریشه‏اى نفسانى و عمیق ندارد و براساس «دیگر آزارى و زیان‏خواهى» نیست... و آن‏گاه «عملى» از او باید مورد ایراد قرار گیرد که مکرر صورت گیرد و جنبه‏ى «صفتى و سیرتى» یافته باشد.
زیرا از نظر چاره‏جویى نیز این دو با هم تفاوت دارند:
نوع موقت یا معلول شیطنت را باید تحمل کرد تا آرام گیرد و از آن درگذرد؛ ولى نوع ریشه‏دار و سیرتى آن را باید از «دانایان» (9) مدد گرفت و به پیش‏گیرى یا معالجه پرداخت.
اقدامات زیان‏بخش نوجوان، عبارتند از:
1- اعمال مکرر بزه (دزدى - خراب‏کارى - استعمال مکرر الکل یا دارو).
2- اعمال جنسى تعمدى (روسپى‏گرى و آبستنى در دختران - و کژخویى و هم‏جنس‏بازى در پسران و نظیر این‏ها).
3- عدم انجام تکالیف درسى (به مدت طولانى - با وجود استعداد و هوش کافى).
4- آشفتگى خلقى مداوم (افسردگى - بى‏خوابى - بى‏اشتهایى - میل به خودکشى.)
5- گوشه‏گیرى متوالى (بى‏علت خارجى و با کاهش کارآمد بودن فرزند و بهره‏ى او).
6- ظهور نشانه‏هاى بیمارى روانى (توهم - هذیان - بدبینى (10) و خیال بافى). (11)
چنان که گفتیم، بدان شرط که: هر کدام از این موارد، مکرر صورت گیرد و آن تکرار، حالى از ریشه‏دار بودن قضیه در درون فرزند باشد؛ تا اقدامى عصیانى و قابل پیشگیرى بشمار آید.
عوامل هیجان: مختلف‏اند بدین قرار: (12)
1- اصل انتقال از «کودکى» به هواى وصول به «حد بلوغ» که تفاوت فاحش این دو صحنه، در او موجب هیجان مى‏گردد. (13)
2- استقرار استقلال - که بر اثر میل به خودنمایى، گاه به طور اغراق‏آمیز علیه «حکومت والدین و قدرت‏هاى موجود در محیط خود» ابراز عصیان مى‏کند (14) و در نهان و باطن، بدان تعرض نیز موافق نیست.
3- کشش جنسى - که حال تهاجم را غالبا موجب مى‏شود (تهاجم به هر چه در مقابل او مانع ایجاد مى‏نماید (15) و مایل است که قدرت خود را در معرض نمایش و آزمایش گذارد.)
4- عدم اطمینان نسبت به بزرگتران - او که قبلا پدر و مادر را مدل عالى مى‏شمرد و سعى مى‏کرد که خود را همانند آنان بسازد، در این مرحله، گاه تصورى براى او پیدا مى‏شود که گوید:
«والدین مى‏خواهند تو را با نازکشى و مهرورزى، دائما محکوم خود سازند و برده‏ى خویش کنند».
همین تصور در او بى‏اعتمادى ایجاد مى‏کند و وى را از خانواده، گریز مى‏دهد.
5- میل شدید به انجام کارهاى مخصوص بزرگتران؛ در عین حال که نمى‏خواهد خود را مقلد و دست پرورد آنان، معرفى کند.
(دوام این کشاکش درونى، تا زمانى است که شخصیت نوجوان، در قالب نهایى خود، شکل نگرفته است).
6- کوشش براى مقبول قرار گرفتن - با این تفاوت که غالبا راه مثبت و معقول را برنمى‏گزیند و مى‏خواهد با اعمال خارق‏العاده، توجهات را به خود جلب کند. (16)
7- بازتاب «خودپرسى» و «نگران آینده بودن» در اواخر نوجوانى؛ از خود مى‏پرسد: مفهوم زندگى چیست؟ خود او در زندگى چه نقشى دارد؟ چه راهى براى توفیق در آن نقش برگزیند؟ اگر چند راه هست کدام بهتر است؟ معلوم نیست که من بى‏مانع باشم (لذا بدگمان مى‏شود)؛ اصولا وقتى پایان حیات مرگ است، ابتدا و متن زندگى هم ارزش کوشیدن و جوشیدن ندارد؛ همه پوچ است.
(اگر پایان هستى مرگ نیست، چیست؟ چه کسى مى‏داند؟ چگونه مى‏توان درستى آن را فهمید؟...)
8- میل به زناشویى؛ پسران را سؤال‏هایى از همسر داشتن نیز به هیجان درمى‏آورند، دختران نیز نوع دیگر مى‏اندیشند: چگونه بودن خوب است. مادرى؟ یا زنى هنرمند و مؤثر؟ یا مخلوطى از این دو؟
شغلى در خارج خانه داشته باشد؟ یا پرورش کودک را عهده‏دار شود؟
9- خدمت سربازى - فکر مى‏کند که «بروم، مممکن است کشته شوم» علاوه بر این نوجوانى که از اطاعت والدین هم، خود را بازمى‏داشت چگونه فرمان دستگاه نظامى را با آن همه خشونت خواهد پذیرفت؟
به هر حال این سؤال و جواب‏ها نیز هیجانى را باعث مى‏گردد.
10- هیجان، به علت احساس گناه - نوجوان از نظر بدنى، قریبا بالغ مى‏شود؛ در حالى که از نظر روانى هنوز نابالغ است و لذا جنبه‏ى جسمى او وى را به فعالیت جنسى، استعمال الکل و مواد دیگر کیفى مى‏کشاند ولى به محض این که اولین برخورد، صورت مى‏گیرد (17) ناراحتى (به علت احساس گناه)، منجر به نفرت از خود (18) مى‏شود.
11- ابتلا به استمنا، (در پسران) و استشها، (در دختران) که تدریجا نابسامانى روانى را موجب مى‏گردد و احساس «عدم کفایت» و «خجالت» مى‏کند و روى به عزلت «مى‏آورد». (19)
12- قاعدگى ماهانه (در دختران) - که او را با افکارى خاص و «خودپرسى» (20) در عین بى‏اطلاعى و بى‏تجربه‏گى» مواجه مى‏کند و نتیجه‏اش هیجانى است که گاه به علت «ترس و وازدگى و حیرت» است و گاه به علت شدت رغبت و شتابزدگى مى‏باشد.
13- حساسیت زیاد و زودرنجى - نوجوان بیشتر و زودتر از دیگران متأثر مى‏شود و «زودشکن» است؛ خواه عامل آن واقعى باشد یا تصورى.(21)
موارد بالا، آن‏هایى است که باید با ابراز تحمل، در عین «بیدارى و نظارت و راهنمایى و محبت» آن هیجانها را به ساحل آرام، کشانند و این امواج گذرا را دایمى و نهادى نشمرند و از آن‏ها با همه‏ى «دهشت‏انگیزى و شگفت‏آورى» به «بدگمانى و یأس در مورد صلاح فرزند» مبتلا نشوند. تصدیق مى‏کنیم که دشوار است؛ اما ممکن است و بى‏صبرى و عدم تحمل وضعى را موجب مى‏شود که همه‏ى عمر فرزند را تهدید خواهد کرد.
پی نوشت :
(1) بمج، 16
(2) مس، 10.
و به نظر دیگر»10 تا 18 سالگى» است که مى‏توان نسبت به نظر قبلى، آن را مخصوص دختران دانست. م - (رک: بمج، 41. (
در کتاب «لغات و اصطلاحات روانشناسى، نشریه‏ى مدرسه‏ى عالى دختران ایران، ص 10«مى‏نویسد:
نوجوانى دوره‏اى از زندگى است که از بلوغ، شروع مى‏شود و تا جوانى ادامه دارد و فرد آدمى در پایان این دوره، بالغ شناخته مى‏شود. آغاز و پایان این دوره، در جامعه‏هاى مختلف متفاوت است
(3) مس، 10.
بحران نوجوانى در دختران، یک سال یا بیشتر پیش از پسران آغاز مى‏گردد.
(4) مس، 6 و 7.
(5) مس، 11.
(6) بمج، 41.
(7) بمج، 21.
(8) بازى فوتبال و رانندگى را اگر در نوجوانى آموخته باشید اگر در حین بازى یا رانندگى، اتفاقى رخ دهد، دست و پا خودبه‏خود و سریع به تناسب صحنه و لزوم امر، حرکت مناسب مى‏کنند و غالبا آن اتفاق را بى‏خطر مى‏گذارنند؛ در حالى که اگر در بزرگ‏سالى آموخته باشید، ذهن، تا به فکر چاره افتد و فرمان لازم صادر کند، کار از کار گذشته است.
(9) دانایان کاردان، در این مورد عبارتند از: روان پزشکان - مددیاران اجتماعى - روان‏کاوان - افراد باتجربه در کار تعلیم و تربیت نوجوانان.
(10) از قبیل آن که تصور کند: دیگران درباره‏ى او حرف مى‏زنند و طعن مى‏کنند.
(11) بمج، 15 و 16.
(12) مس، 27 - 17.
(13) قبلا «بى‏زحمت بود و بار او بدوش خانواده» و حالا باید «خود متحمل زحمت خویش باشد و سر نزد دیگرى خم نکند.».
(14) گاهى میل مبارزه با «رسم کهنه و سنت قدیمى» او را به تلاش وامى‏دارد و چون حمله‏ى عمومى دیگران را نسبت به خود، در نظر مى‏آورد هیجانى او را دست مى‏دهد که: میل او به مقاومت، مى‏پردازد و براى امکان درگیرى، گاه متوسل به استعمال الکل و دارو مى‏شود و گاه، پناهگاهى مى‏جوید، که در آن‏جا تخلیه‏ى هیجان کند، و هم، او را که پناه گرفته چنان که هست، بپذیرد.
ناگفته نماند که چون نوجوان، احساس استقلال مى‏کند، امکان دارد همانندى با بزرگتران را بپسندد و در آن صورت، شدیدا «کهنه‏پرست و محافظه‏کار و طرف‏دار» مى‏شود و براى همانندسازى، هیجان دارد.
(15) هجوم به «فرهنگ اجتماع - مقررات مذهبى - قیود اخلاقى - محودیت‏هاى قانونى - سنت‏هاى قومى - نظامات محیطى و همه‏ى منابع نصیحت‏گر و نظارت کننده نوعى جلوه‏ى استقلال‏خواهى به صورت منفى است.»
این جلوه‏ى استقلال در صورت مثبت، گاه ممکن است به صورت نمایش صفات «مردانگى یا زنانگى» باشد. پسر نوجوان مى‏خواهد به اندازه‏اى کافى «مرد- قوى - بزرگ‏منش» باشد و دختر نوجوان مى‏خواهد به اندازه‏ى کافى «زن لایق - جذاب - ظریف» محسوب گردد.
(16) مثلا گاه براى اثبات شهامت و تهور خود، دست به کارهایى مى‏زند که اگر خلاف اجتماعى، یا خلاف اخلاقى است؛ مثلا: موهاى خود را بلند مى‏کند (اگر پسر است) و لباس‏هاى مخصوص مى‏پوشد و رفتارهاى هیپى‏گرى دارد.
(17) مثلا در برخورد اول با جنس مخالف، او را ترس و پریشانى‏خاطر، فرامى‏گیرد.
(18) چون نوجوان، میل شدید به کنجکاوى دارد اما قدرت «درست روى و درست نتیجه‏گیرى» ندارد، لذا دچار هیجان مى‏شود؛ احساس «نادرستى» نیز موجب «ناراحتى» و «شرم باطنى و از خود بیزارى» است.
(19) این‏ها همه، غیر از زیان‏هاى جسمى و فشارهاى عصبى آنان است که خود عاملى دیگر بر ناراحتى و بالنتیجه هیجان، خواهد بود.
(20) دختر نوجوان، از خود مى‏پرسد: «آیا قابلیت ازدواج دارد؟ مسؤولیت‏هاى زندگى را باید بپذیرد؟ آیا تولیدمثل کند؟ مادر شود؟ با قبول آن همه مشقت‏ها و گرفتارى‏ها...؟ و همه‏ى خاطره‏هایى را که از مادر و کارهاى مادر و مشکلات مادر و رنج‏ها و شادى‏هایش دارد؛ به یاد مى‏آورد و به همان تناسب گاه «خوش‏حال و شتابنده» است و گاه ملول و واخورده» مى‏باشد
(21) براى نوجوان وقتى زودرنج و حساس است «بیدارى و خواب» «تصور و گمان» به هم نزدیک‏اند و یک نوع تأثر و انفعال، ایجاد مى‏کنند. - م
عوامل زودرنجى در نوجوانان از قبیل: تبعیضات - احساس نقص بدنى - چاقى مفرط - لاغرى - رنگ پوست - مذهب - نژاد - وضع اقتصادى ناجور - حالات افراطى (مس، 16 به بعد).

منبع: گامی در مسیر تربیت اسلامی از کودکی تا بلوغ / دکتر رجبعلی مظلومی

  • عوف عقیلی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی