چگونه زیستن!

رازهای برای خوب زیستن«مشاوره»

چگونه زیستن!

رازهای برای خوب زیستن«مشاوره»

آموزش تعلیمات دینى به نوجوانان

يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۳۳ ق.ظ

اساس کار آموزه‏هاى دینى را در همان دوازده یا سیزده سال اول عمر فرزند (یعنى: دوران کودکى و نوجوانى او) باید نهاد و همان سنین وقت مناسب پرورش حس دینى، خداشناسى و مؤمن بار آوردن اوست. مهم‏ترین اثر را مادر، مى‏گذارد و اوست که در همان هفت سال اول، مایه‏هاى توجه فرزند را به مبدأ، مى‏تواند با زبان کودکى و نمایش‏هاى مادرانه - که براى کودک قابل فهم است - در وجود او بگذارد.

آموزش تعلیمات دینى به نوجوانان
اساس کار آموزه‏هاى دینى را در همان دوازده یا سیزده سال اول عمر فرزند (یعنى: دوران کودکى و نوجوانى او) باید نهاد و همان سنین وقت مناسب پرورش حس دینى، خداشناسى و مؤمن بار آوردن اوست. مهم‏ترین اثر را مادر، مى‏گذارد و اوست که در همان هفت سال اول، مایه‏هاى توجه فرزند را به مبدأ، مى‏تواند با زبان کودکى و نمایش‏هاى مادرانه - که براى کودک قابل فهم است - در وجود او بگذارد.
در کلاس اول و دوم دبستان (سن 7 تا 9 سالگى) معلم باید شفاها با پرسش‏هاى مختلف و گوناگون، او را به اصل «ایجاد و ایجاد کننده و هدف از پیدایش و حسن نهایت آن» معطوف بدارد؛ مثلا از او بپرسد: نیمکت را، کى ساخته؟ چرا ساخته؟ چه علمى و چه قدرتى لازمه‏ى کارش بوده؟ نیمکت را چگونه سالم و مفید توان داشت؟ رنگ آن، تمیزى آن، بلند و کوتاهى آن بر شاگردى که روى آن مى‏نشیند چه اثر دارد؟ سردى و گرمى محیط، رطوبت و خشکى محیط، بر آن نیمکت چه تأثیرى مى‏گذارد؟
در مرحله‏ى دوم، یک گیاه را مثال بزند و بعد آسمان و خورشید و بالاخره حیوان و انسان را.
بعد قصه‏هاى قرآن را، قصه‏هاى آفرینش را، داستان آدم و حوا و نوح و ابراهیم و سایر انبیا را، از جهت آن که چگونه باید از این هستى، بهره گرفت؟ چه هدفى شایسته، براى آن باید در نظر داشت؟ و چه پایانى، مناسب آن است؟ این پرسش‏ها و جست و ها در طى دو سال طرح گردد و عملى شود.
ضمن گذشت سال دوم، معلم باید گاهى قرآن را به کلاس ببرد و آن‏گاه که از وقایعى صحبت مى‏کند که در قرآن، از آن، گفت‏وگو شده است، یکى دو آیه‏ى مناسب را، از کتاب الاهى، مطرح نماید و معنى آن را بگوید؛ تا شاگرد به مطالب قرآن و نحوه‏ى بیان آن آشنا شود.
حکمت قصه‏ها را با زبان کودکانه، ضمن حکایت و در لابه‏لاى واقعه، بگوید (1) و متوجه باشد که هرگز نصیحتى یا حکمتى را جداگانه و یا در پایان واقعه و منفک از آن، بیان ننماید، که این کار:
اولا - به شاگرد، فرصت مى‏دهد که آن قسمت را چون سنگین‏تر است گوش نکند و یا زود فراموش نماید.
ثانیا - برداشت فکرى از یک واقعه وقتى جدا بود، مى‏تواند جدا از آن، مورد توجه شاگرد قرار گیرد و رابطه‏اش با واقعه، غالبا از یاد مى‏رود و در وقایع مشابه آن، تداعى، نمى‏گردد و بنابراین، براى ذهن، «هدف‏نما» نخواهد بود و در عمل و زندگى شاگرد، اثر نخواهد کرد.
ضمن بیان داستان انبیا لازم است که معلم، اثر «طاعت درست» را در زندگى کسى که از قاعده‏ى صحیح و فرمان صالح، اطاعت مى‏کند توضیح دهد و بگوید که: اصل آزادى، آن است که «فکر و میل و اراده و عمل شخص» او را از بند «هواها و شهوات و انحرافات و عقده‏ها و تأثیرات غلط محیط و وسوسه‏ها و تلقینات نادرست و عواطف گم‏راه و نظیر این‏ها» برهاند و «عقل و فطرت سالم و قانون درست و روش عدل» را در درون آدمى و بر اعمال و حالات او، حکومت دهد. هرگز «بى‏بندوبارى» آزادى نیست ولى با تحقیق و فهم، دستورى صالح را بر خود حاکم کردن و همه‏ى اعتدال‏ها را به خاطر آن به دست آوردن، اصل آزادى است و برابر عقل و حکمت است.
وقتى فرزند، تحقیقا مى‏فهمد که پدر و مادر او داناى به کار و راهنماى شایسته، هستند و معلم او نیز عاقل و صالح است و همانند بهترین هم‏سال و عاقل‏ترین فرد هم سن او براى او، راهبر زندگى و مصلحت‏هاى آن مى‏باشد، خواه‏ناخواه اگر تابع شود، تابعیت «تحقیق خود» را کرده است و تابعیتى عاقلانه و آزادانه است و خود آن را بر خود، گزیده است و بدین جهت براى او عقده یا «حال ذلت‏پذیرى» ایجاد نمى‏کند.
البته این تابعیت با چنان شرطى بود، که سرپرستان فرزند، بنا به تشخیص و فهم صحیح فرزند، لایق، محسوب شده باشند و دیگر آن‏که «تربیت و تعلیمى مناسب سن و حال فرزند» به وى، ارائه کنند (نه آن که «مدل یک آدم بزرگ را بر فرزند، تحمیل نمایند؛ چنان که در این مورد، پیش از این، گفت‏وگو کرده‏ایم).
اگر این شناخت و اعتماد، براى فرزند، حاصل نشده باشد، تابعیت، اثر ناپسند خواهد داشت؛ بدین معنى که اگر براى سرپرستان (پدر - مادر - معلم) باعث راحتى است ولى یک عمر، براى کودک، موجب ناراحتى، خواهد بود؛ بى‏شبهه روا نیست. (2)
معلم باید محبت خالق را نسبت به مخلوق، در دل کودک تزریق نماید و براى اجراى این نظر، از هر قصه‏اى مى‏تواند استفاده کند و به زبان داستان، یا به زبان دعا، این نکته را به شاگرد تفهیم و تلقین نماید.
معلم از تمام وسایل سمعى و بصرى جهت روشن کردن و جالب توجه ساختن مطالب درس دینى مى‏تواند بهره‏گیرى نماید.
از اوخر مدت کلاس اول، شاگرد را به نقاشى وادارد؛ تا تدریجا تصویر طبیعت و موجودات آن را بتواند در ذهن و بر صفحه‏ى کاغذ، ترسیم نماید. معلم سعى کند از هر کدام این‏ها، بهانه‏اى براى طرح مطالب دینى بدست آورد؛ مثلا: در تصویر کوه، «کوه حرا و مناجات و حال پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم» را و در تصویر کشتى، «کشتى نوح و نجات اهل حق» را مطرح سازد.
سرودهاى مختصر دینى درباره‏ى خداشناسى و راهبرشناسى و راز و نیاز با پروردگار، خواستن حاجات و نظیر این‏ها، مى‏تواند هم، دل نرم فرزند را نقش درست و میل نیکو دهد و هم‏فکرى لطیف وى را، در مسیر حق اندازد. (3)
اما باز هم تذکر مى‏دهیم که: نظرات دینى را در لابه‏لاى این طرح‏ها، باید به میان آورد؛ بدان گونه که هرگز قابل تفکیک از آن‏ها نباشد و در نظر فرزند، جداگانه و مستقل جلوه نکند.
در کلاس سوم و چهارم (یعنى در سنى لااقل 9 ساله تا 10 و 11 ساله) که ضمن دو سال قبل، حس دینى فرزند، پرورده شده است، در این دو کلاس تازه، اصول مذهب و اخلاق را با زبان قابل فهم کودک، در ضمن قرائت متون فارسى، با به کاربردن وسایل سمعى و بصرى و یا ساخت کارهاى دستى، طرح نماید.
(البته بیان اصول مذکور، با دلیل باشد؛ نه دلیلى خیالى و کودکانه؛ بلکه دلیلى محسوس ولى درست و به جا.)
معلم آیاتى از قرآن را که حاکى از چنین اصولى هستند، مى‏تواند استفاده نماید؛ دو سه سطر از آیات گفته شود) و سپس از شاگردان سؤالاتى نماید و بحثى به وجود آورد که همه‏ى شاگردان در آن گفت‏وگو شرکت کنند.
وقایع روزمره و حکایاتى که با زندگى فرزند، موافقت داشته باشند و قصص قرآنى که مطابق مدلول آیات طرح شده، صحنه‏هایى ارائه کنند، همه مناسب بحث هستند و به ویژه آن که شاگرد، بدین طریق مصداق موضوعات دینى را در حوادث زندگى مى‏تواند پیدا کند و به شناخت آن موارد آشنا مى‏شود؛ بنابراین، به سهولت خواهد توانست که در موقع برخورد با آن‏ها، تدبیر شایسته کند؛ حل مشکل نماید و موجبات سعادت خود را فراهم سازد.
دو نوع کتاب، همیشه، قابل بهره‏گیرى معلم است:
یکى - قصص قرآن و دیگر - شرح احوال و نکات مهم زندگى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم امامان علیهم‏السلام و در این کتاب‏ها نیز، باز اگر دقت شود که زندگى کودکى و نوجوانى را در آن قصص و احوال برگزینند و براى کودک و نوجوان مورد تعلیم، ملاک کار آموزش قرار دهند، خیلى بهتر است.
از داستان‏هایى که به طور نمونه مى‏توان ذکر کرد: حکایاتى هستند از زندگى پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله و سلم (در مورد تواضع او - درباره‏ى مهربانى او کارکردن او) یا کمک به مستمندان و نوازش یتیمان به وسیله‏ى حضرت على علیه‏السلام و نظیر این‏ها.
در این دو کلاس (سوم و چهارم) هم از وسایل سمعى و بصرى، فراوان مى‏توان استفاده نمود؛ مثلا وقتى از نبوت صحبت مى‏شود، خوب است نقشه‏ى عربستان، جاى مکه، مدینه، فاصله‏ى آن‏ها از یک‏دیگر و مسافت آن شهر تا جایى که شاگرد در آن زندگى مى‏کند، همه را روى نقشه نشان دهند و تکلیف کنند: شاگردان هم به هرگونه که مى‏توانند نقشه‏اى ساده، نظیر آن بکشند و خط سیر خود را تا مکه و مدینه، روى نقشه مشخص سازند.
آن وقت که از حکایات امیر علیه‏السلام سخن مى‏رود، جاى کوفه، در نقشه ارائه شود، بعد، موضوع حکایت مطرح گردد و سؤالات و اشکالاتى که براى ذهن‏ها روى مى‏دهد، جواب گفته شوند و باز تکلیف کنند که: گزارش این حکایت و آن مباحث را به قدر فهم خود، در خارج از کلاس بنویسند و در جلسه‏ى دیگر بیاورند.
اگر هوا مناسب باشد، خوب است در میان حیاط، با هم وضو بگیرند و با هم نماز کنند؛ یا مدرسه، نمازخانه‏اى داشته باشد که در آن‏جا عبادتى دسته‏جمعى صورت یابد و در همان جا معناى جمله‏هاى نماز آن قدر گفته و تکرار شود که ملکه‏ى ذهن‏ها گردد و پس از نماز، همگى حال دعا گیرند و دست‏ها بالا، چشم‏ها بسته، از خدا با صفا و اخلاص، طلب حاجت کنند، دعاهاى ساده و درخواست‏هاى مناسب زندگى نوجوان به وسیله‏ى یک نفر، با صداى خوش، خوانده و تکرار شود. سپاس‏گزارى از نعمت‏ها به صورت تفصیلى و محسوس براى فرزندان القا گردد و همه آن را ذکر کنند؛ چندان که در جان بنشیند. اولیاى اطفال هم، در خانه باید دنباله‏ى این کار را بگیرند و مواظبت بر نمازگزارى فرزند بنمایند؛ تا بدان خوى یابد و این روش را تا مرز بلوغ باید ادامه داد.
در سال پنجم و ششم تحصیلى (11 تا 14 سالگى) که در واقع چهار سال، شاگرد، تعلیم دینى یافته و قلبش متوجه پرورگار شده و بزرگان دین، یعنى: رسول و امام را در صفات و اعمال و نظرات آنان، مى‏شناسد و نسبت بدیشان ابراز علاقه مى‏کند و کشش روحى دارد و بعضى از سوره‏هاى کوچک قرآن و آیاتى دیگر را بامعنا مى‏داند و کمابیش به واجبات عبادتى نیز عملا پرداخته است.
حال باید اصول و فروع دین را مجملا بداند و بنابراین باید از قوه‏ى استدلال و قضاوت طفل، براى طرح عقاید دینى استفاده نمود؛ تا بدین وسیله او همان مایه‏هاى عقیدتى را در خود و زندگى خویش، پیدا کند و نیروى ایمان وى مناسب درک و فهمش فزونى و استحکام گیرد؛ مثلا: در روز تولد رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم از نبوت و دلایل آن، لزوم رسالت و اثر آن، بحث شود.
در رمضان، از روزه و اثر و بهره‏ى روزه گفت‏وگو کنند ولى باید آن‏گاه مطلب طرح شود که از طرف شاگرد، سؤالى یا خواستى به میان آید و در موقع بحث هم، باز به سخن، جنبه‏ى موعظه و بیان حکمت محض نباید داد. بلکه باید ابتدا احساسات شاگرد را برانگیزیم؛ قلب او را مایل سازیم و آن‏گاه که او را به حال توجه و پرسش انداختیم، مطلب را بگوییم؛ تا نیکو جاى‏گیر شود و اثر کند. (4)
باز هم به کمک قصه‏هاى قرآن و شرح احوال و حکایاتى (درباره‏ى مکارم اخلاق و فضایل انسانى و حسن اعتقاد) و نیز با خواندن سرودهاى مذهبى و اشعار و نیایش و ضمن استفاده از وسایل سعمى و بصرى) براى روشن کردن و جالب ساختن درس و به کار انداختن قواى فعاله‏ى شاگرد) و به وسیله‏ى رسم و نقاشى و ساختن اشیایى که در داستان از آن گفت‏وگو شده است. با بردن شاگردان به اماکن مقدسه‏ى نزدیک مدرسه (مسجد - آرامگاه - مزار علماى بزرگ)، نیز زمینه‏هاى طرح مطالب اعتقادى فراهم گردد.
در این دو کلاس (پنجم و ششم تحصیلى) چون شاگرد، قادر به فهم قطعات ادبى شده است، باید اشعار و حکایات مدد کننده به پرورش حس دینى و عقاید مذهبى را قرائت نمود.
خوب است که بعضى از آن حکایات را در هفته‏ى بعد، به صورت نمایش درآورند و در کلاس، ظرف چند دقیقه، اجرا کنند؛ یا به صورت پرده‏ى نقاشى ارائه نمایند. (5)
بیان «معاد» در این کلاس مهم است و ایمان راسخ به روز جزا، در اخلاق و کردار فرزند، تأثیرى مستقیم دارد و مانع از آلوده شدن و بد کردن و مشوق پاکى و عمل خیر مى‏باشد.
معلم با ذکر مشهودات خود و شاگردان و مثال‏هاى مناسب دیگر مى‏فهماند که هر کار عکس‏العملى مسلم دارد؛ بدین معنى که بدى را رنج در پى است و نیکى را مهر و محبت و صفا به دنبال.
وقتى فرزند، در نظر خود مجسم مى‏کند دو شاگرد را - یکى خوش خلق و راست‏گو و مؤدب و دیگرى تندخو و دروغ‏گو و گدا طبع و مردم آزار - اولى را همه دوست دارند و خود او هم از بودنش در کلاس و میان دیگران خوش حال است و خویش را خوش‏بخت مى‏داند و از دومى همه بیزارند و خود او هم، راضى نیست و مدرسه براى او جهنمى محسوب مى‏شود.
عین حال تجسم را، فرزند، مى‏تواند در مورد قیامت و تجسم اعمال و احساس بهشتى یا دوزخى بودن خود، داشته باشد. (6)
آرى، بدین صورت، احساس معاد و فهم آن، در همین زندگى میسر خواهد بود و باید در نمونه‏هاى مختلف دیگر هم آن را مطرح کرد.
در تمام این مراتب تعلیم و ارائه‏ى نمونه، باید پدر و مادر با معلم مدرسه هم‏کارى داشته باشند و بلکه یک برنامه را قسمتى در مدرسه و قسمت دیگر در منزل به اجرا گذارند.
با این رفتار، هم اختلاف و تفاوت‏نظر، بین خانه و مدرسه، اصلا در کار نخواهد بود و خطرات روانى و فکرى براى فرزند، بار نخواهد آورد و هم، فرزند، همه جا را یک فضا و یک محیط، با تفاوت مصداق‏ها، خواهد شناخت و تربیتش مایه‏دارتر خواهد شد.
باید سعى شود که از میل طبیعى کودک به «درک حقایق و کنجکاوى امور» کاسته نگردد و طبع و فطرت او که راست و مستعد تعالى است، منحرف و منحط نشود؛ زیرا همین «راستى طبیعى» به فرزند، «شرافت و عدالت» مى‏بخشد. (7)
پس، تنها بدى را که نیاموزیم، خود اصل تربیت است و اساس پرورش تمایلات عالى کودک محسوب است. (8)
براى تربیت و تلطیف حس دینى در شاگرد دبستان، فقط از طرح اختلاف اعتقادى ادیان و تفاوت تشریفات آن‏ها، باید پرهیز کرد و همین احتراز (که حذف بدآموزى و ترک ایجاد شبهه و تردید است) براى پرورش «تمایل عالى فرزند به مبدأ هستى و مبدأ خیر» کافى است. (9)
اما براى تربیت حس زیبایى دوستى کودک، قبلا باید دانست که: این حس دو فایده دارد:
1 - فایده‏ى فردى که لذت معنوى مى‏دهد و همان لذت، به هنگام برخورد با ناملایمات شدید زندگى، آدمى را به داد مى‏رسد و او را را با ملاحظه‏ى زیبایى‏هاى طبیعت و لطافت حال موجودات طبیعى، فارغ از اندوه مى‏سازد و نشاط مى‏بخشد.
2 - فایده‏ى اجتماعى زیبایى دوستى، آدمى را از خودپسندى و سودجویى کنار مى‏کشد و او را براى درک افکار عالى و انجام کارهاى بزرگ (که خودپسندى، قبلا مانع تحقق آن‏ها مى‏شد) آماده مى‏دارد.
زیبایى، به واسطه‏ى همین دو فایده که دارد و به ویژه آن که انسان را از خودخواهى (که منبع شرور است) به دور مى‏سازد؛ خود قسمتى از خیر است و کار عاطفه‏ى اخلاقى را انجام مى‏دهد و این مسأله، رابطه و مناسبت دقیق «اخلاق و جمال» را به نظر مى‏رساند. (10)
حال گوییم که براى تربیت حس زیبایى دوستى، باید:
الف - طفل را به نظم و ترتیب عادت بدهند (در ترتیب بازیچه‏ها، نظم لوازم تحصیلى، نظم لباس او و بالاخره در نظم راه رفتن، حرف زدن و با ادب و به موقع و صریح جواب دادن و در اداى کلمات و حرکات، دقت داشتن). (11)
ب - قطعاتى قرائتى که متن فارسى درس کودک است، زیبا و جالب برگزیده شوند و با خط زیبا و تصاویر نیکو بیارایند.
ج - از رفتار و گفتار و حال و حرکت زشت، در برابر او، خوددارى نمایند، تا عاطفه‏ى زیبایى دوستى وى از بین نرود و منحرف نگردد و اگر این رفتار بد، از کارفرما یا استاد کار، یا معلم باشد، ذوق صنعتى و علمى او هم زایل مى‏شود. (12)
پی نوشت :
(1) رنا، 519
(2) استفاده از گفت‏وگوى یک استاد پرورشى کودک (تابعیت از فرمان خدا و رسول و امام نیز، چون مقدمه‏اش «تحقیق و اجتهاد در شایستگى فرمان‏هایشان» بوده، پژوهش صورت گرفته است؛ لذا چنان تابعیتى، عین عقل و صلاح خود آدمى است و آن طاعت، به هیچ‏وجه منافى آزادى و اختیار نیست و ما به همین طریق در علوم مدرسه‏اى، از محققان علمى، بهره مى‏گیریم؛ یعنى به اتکاى علم و شایستگى و بى‏غرضى‏شان در تحقیقات و نظرات، آن‏چه را که اثبات کرده‏اند، بدون تردید، ملاک قرار مى‏دهیم و بر آن پایه، خود بررسى‏هاى بعدى، را عملى مى‏سازیم و این روش را «روش علمى و درست» هم اطلاق مى‏کنیم. - م).
(3) رنا، 519.
(4) رنا، 523.
(5) رنا، 525.
(6) رنا، 526.
(7) روپ، 237.
(8) چنین استنباط مى‏شود که: خداوند هم براى گذران زندگى ظاهرى آدمى با برقرارى غرایز، علمى نهادى عنایت فرموده و هم براى تعالى روح و رشد باطنى با پایه‏گذارى تمایلات فطرى و طبیعى، به سوى «حق و خیر و جمال و مبدأ هستى» فهم درونى (مساوى عقل) را مسلم داشته است.
(9) چنین استنباط مى‏شود که: خداوند هم براى گذران زندگى ظاهرى آدمى با برقرارى غرایز، علمى نهادى عنایت فرموده و هم براى تعالى روح و رشد باطنى با پایه‏گذارى تمایلات فطرى و طبیعى، به سوى «حق و خیر و جمال و مبدأ هستى» فهم درونى (مساوى عقل) را مسلم داشته است.
(10) براى تحقیق در ارتباط «جمال و اخلاق» رجوع شود:
اولا - به مقاله‏ى آقاى محمدتقى دانش‏پژوه - در مجله‏ى فلسفه - ش 4 - تحت عنوان «پیوند زیباشناسى با منطق و اخلاق»
ثانیا - تحقیقى در علت اشتراک لفظى کلماتى که از یک جهت بر یک صفت صورى و ظاهرى و از طرفى بر یک صفت درونى حکایت مى‏کنند، از قبیل کلمه‏ى «خوب» و «زشت» در این استعمال‏ها:
آن‏چه خوبان (یعنى: زیبارویان) همه دارند تو تنها دارى
زن خوب فرمان بر پرسا
کند مرد درویش را پادشاه‏
یعنى: خوش سیرت)
این کار خوب است و آن کار زشت
زیر چهره‏ى زشت، دلى خوب و مهربان مى‏تپید.
ثالثا - به همه‏ى روایات مذهبى و امثال سایر و تعبیرات عامیانه که «حسن ظاهر و خوش صورتى» را بر «حسن باطن و صفاى درون» دلیل دانند و یا به گونه‏اى، آن دو را حاصل یک‏دیگر شناسند و یا لااقل، مربوط به هم، معرفى کنند، بى‏اساس نبوده است؛ به ویژه که از یک مقام غیبى و فوق علمى، صادر شده‏باشند.
(11) به قدرى در داخل زندگى کودک، مسایلى که با نظم و ترتیب و آراستگى و تمیزى سر و کار دارد، اثر «ادب و دقت و وقت‏شناسى و به جا کار کردن و آمادگى و تعالى نظر» در فرزند مى‏نهد که تفکیک این دو موضوع «اخلاق و جمال» دشوار مى‏نماید و اتفاقا همین ربط مستقیم و اصولى، کار تربیت را سهل‏تر مى‏سازد و ناگفته نماند که براى چنین پرورشى واسطه و اسباب کار و نوع آن هر چه باشد، کوچک یا بزرگ، اثر دقیق و مهم خود را در روح و ضمیر کودک مى‏گذارد؛ اعم از آن که به نظر، امرى پیش پا افتاده باشد، مثل «دستمال جیب و سفره» یا برتر از آن.
شکل دستمال، رنگ آن، نظم لبه‏هاى دستمال، تمیزى آن، تا کردن آن، وضع در جیب نهادن دو تا بودن دستمال، یکى براى خشک کردن صورت و دیگرى براى آب بینى و این که در کدام جیب بگذارد، جدا از یک‏دیگر و...
هم‏چنین درباره‏ى سفره‏ى غذا، قطع آن، رنگ آن، نقش روى آن وضع پهن کردن آن، شکل چیدن غذا بر روى آن، طرز نشستن افراد بر گرد آن، آرایش سفره، ذکر آغاز غذا، سپاس‏هاى ضمن غذا خوردن، دقت به غذا و بو و رنگ و طعم آن و توصیف کردن و لذت‏ها را موجب شدن...
همه و همه آموزنده‏ى جمال و ادب و نشاط و خیر و محبت و بلکه تلقین کننده‏ى اعتقاد و صفاى اندیشه و نظر هستند.
(12) روپ، 238.

منبع: گامی در مسیر تربیت اسلامی از کودکی تا بلوغ / دکتر رجبعلی مظلومی

  • عوف عقیلی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی