وقتی واژه ها شفا بخش می شوند
واژهها گاهی مثل برگهای نعناعاند؛ ساده، بیادعا، اما آرامبخش. در لحظهای که دل از درد لبریز است، یک جملهی صادقانه میتواند مثل نسیمی خنک، التهاب را فرو بنشاند.
شفابخشی زبان، در قدرت آن نیست، بلکه در نرمیاش است. واژههایی که از دل برمیآیند، نه برای نصیحت، بلکه برای همراهی، میتوانند زخمهای پنهان را لمس کنند.
نه هر حرفی شفا میدهد، و نه هر سکوتی آرامش است. آن واژهای شفابخش است که بیقضاوت، بیتظاهر، و بیعجله گفته شود. مثل «من اینجا هستم»، وقتی کسی از جهان بریده است. یا «تو تنها نیستی»، وقتی کسی درون خودش گم شده.
گاهی واژهها مثل نخهایی هستند که تکههای شکستهی روح را به هم میدوزند. نه با عجله، نه با فشار، بلکه با صبوری و احترام.
در جهانی که پر از فریاد و سرعت است، واژهی آرام، واژهی شنونده، واژهی همراه، میتواند شفابخشترین دارو باشد.
بیایید واژههایمان را نه برای اصلاح، که برای تسکین بهکار بگیریم. شاید آنچه میگوییم، نه فقط صدایی در گوش، بلکه نوری در دل کسی شود.
- ۰۴/۰۵/۱۱