چگونه زیستن!

رازهای برای خوب زیستن«مشاوره»

چگونه زیستن!

رازهای برای خوب زیستن«مشاوره»

۲۹ مطلب با موضوع «بعد از ازدواج :: فرزندان«تربیت،نگاه اسلام» :: کودکـــان» ثبت شده است

هشت نکته‌ ی کلیدی برای اینکه بتوانیم پدر و مادر خوبی باشیم
1- باید همواره و به خصوص در زمان رفتار تنبیهی، به او بفهمانید و در عمل نشان دهید که مانند همیشه دوستش دارید. ولی آن «رفتار» به‌خصوص او را دوست نداشته‌اید؛ پس اگر به دلیل رفتار ناپسندش می‌خواهید او را از تماشای تلویزیون محروم کنید، به‌طور حتم مودبانه و به آرامی بگویید:
«خیلی متاسفم که نمی‌توانم بگذارم تلویزیون ببینی»
2 - در فرصت‌های مناسب و با عطوفت به او بگویید که کدام‌یک از کارها و رفتار او را نمی‌پسندید و کدا‌م‌ها را درست و پسندیده می‌دانید؛ آن‌گاه از خودش بخواهید که بگوید درباره‌ی «تغییر رفتار ناپسندش» چه پیشنهادی دارد و چه‌طور می‌تواند این کار را عملی کند.
3- شما الگوی کاملی برای بچه‌ها هستید؛ بنابراین هر لحظه و هر زمان مواظب کارها، رفتار، گفتار و عقاید خود باشید.
فرزندان در آینده هر چه بشوند، نتیجه‌ای مستقیم از رفتار و کردار گذشته و حال خود شما خواهند بود و در این باره مسوولیت، به‌طور کامل با شماست و نه هیچ‌کس دیگر، حتی خودش.
4 - انتظار‌ها و رفتار خود را متناسب با سن بچه‌ها تنظیم و تثبیت کنید. به عنوان نمونه، از نوجوان خود باید انتظاری متفاوت از دیگر بچه‌های بزرگ‌تر یا کوچک‌تر خود داشته باشید و احترامی متناسب با سن و شان او نشان دهید؛ اگر چه این احترام باید نسبت به بچه‌های کوچکتر هم وجود داشته باشد.
5 - وقتی متوجه شدید که فرزندتان برای جلب توجه شما و دریافت «توجه منفی» کار نامناسب یا حرکت نادرستی می‌کند، در آن لحظه به هیچوجه به او توجه نکنید و بی‌اعتنا بمانید؛ اما مراقب باشید که به محض نشان دادن رفتاری مثبت، صددرصد به او محبت و توجه کنید.
6- بسیاری از پدران و مادران تصور می‌کنند که به دلیل رفتار نامناسب بچه‌هاست که کنترل خود را از دست داده و به اصطلاح از کوره در رفته‌اند؛ این تلقی اشتباهی است؛ چرا که در واقع به این دلیل عصبانی شده‌‌اید که کنترلی بر رفتار خود ندارید و سررشته‌ی عملکردتان در دست خودتان نیست.
در لحظه‌های عصبانیت، دوستانه و بدون ابراز هر گونه خشم و عصبانیت در رفتار یا چهره، بی‌درنگ محل را ترک کنید، نوشیدنی خنکی بیاشامید، نفس عمیقی بکشید و با خودتان در این باره صحبت کنید که چگونه می‌توانید ناراحتی، خشم و عصبانیت خویش را نشان ندهید.
این یک اصل کلی و دائمی است که: «اگر کنترل خود را در دست خود نداشته باشید، فرزندتان به سرعت کنترل رفتار شما را به دست خواهد گرفت و از این بازی (عصبانی کردن شما)، لذت خواهد برد.» بنابراین، مرتب سعی خواهد کرد شما را در این چاله بیندازد تا سرانجام در برابر او تسلیم شوید.
7 - تغییر رویه‌ی فرزند شما، هم‌زمان با تغییر رفتارهای شما، اما به شیوه‌هایی که در بالا گفته شد، به تدریج صورت گرفته و به طور قطع، تغییر خواهد کرد؛ اما این روند، یک شبه نیست و احتیاج به صبر، حوصله، گذر زمان و داشتن نقشه و برنامه از سوی شما دارد. جلسه‌های خانوادگی داشته باشید و با همدیگر مدام گفتگو کنید. در کلاس‌های «موثرسازی پدر و مادر» که از سوی مشاوران روان کاو تشکیل می‌شود، حضور یابید و روش‌های جدید تربیتی را بیاموزید.
نویسنده :دکتر شیرین نوروی - روانشناس بالینی
منبع : شادکامی

  • عوف عقیلی

پدران و مادران خوب!
کمی به عقب بر گردید و دوران کودکیتان را بیاد بیاورید!
یادتان هست چه خصوصیت مثبتی از طرف پدر و مادر یا اطرافیانتان در مورد شما گفته می‌شد که حالا درونی شده و در زندگی امروزتان اثر آن را مشاهده می‌کنید؟ شاید یک جمله ی ساده یک تشویق، یک‌ مچ‌گیری مثبت...
به طور حتم اثری مثبت از آن دوران در زندگی امروزتان هست . تشویقی که راهگشای شما شد، پیام مثبتی که شما را به حرکت واداشت، انگیزه‌ای که رشد را برای شما به ارمغان آورد.
بعضی از پدر و مادرها می‌گویند : " آرزو دارم برای فرزندم بهترین‌ها را فراهم کنم، آرزو دارم موفقیتش را ببینم، آرزو دارم... "
پدر و مادر محترم!
اگر از حالا کاری کنید که فرزندتان به خودش اعتقاد و ایمان پیدا کند و نکات مثبتی را در مورد خودش درونی سازد ، برای آینده‌ی فرزندتان بزرگترین سرمایه‌گذاری را کرده‌اید یعنی : بزرگترین پشتوانه برای خوشبختی و رضایت او از زندگی .
وقتی او به توانایی‌ها و نکات مثبت درونش پی ببرد و ایمان بیاورد دیگر جای نگرانی نیست . او می‌تواند به هر موقعیتی دست پیدا کند اگر شکست خورد دوباره بلند می‌شود و راه دیگری را امتحان می‌کند.
در مورد فرزندتان عبارات مثبت را بکار ببرید.
وقتی به فرزندتان یادآوری می‌کنید که او با هوش است ، او دیگر از خودش توقعی غیر از باهوش بودن ندارد . کودک شما در سنی است که بیشترین اعتماد را به پدر و مادر دارد و هر خصوصیتی که پدر و مادر به او نسبت دهند را با تمام وجود می‌پذیرد و درونی می‌کند.
کودکان هوشمندند و درک می‌کنند . چه بهتر که شما پدر و مادر خوب از همان ابتدا روحیه ی مثبت را به فرزندتان القاء کنید . مسلم بدانید این امر در روحیه خودتان هم تاثیر عمیقی بر جا می‌گذارد. وقتی تمام تلاشتان را بکنید تا در هر حرکت فرزندتان جنبه مثبت آن را ببیند و به او یادآوری کنید ذهنتان هم عادت کرده تا مثبت‌نگر باشد .
یک نکته را دقت کنید:
حواستان باشد، به فرزندتان اعتماد به نفس کاذب ندهید که اگر بعدها وارد جامعه شد سرخورده شود.فقط استعدادهای مثبتش را کشف کنید و پرورش دهید.
برای مثال اگر فرزندتان از موسیقی هیچ نمی‌داند به او نگویید که تو بهترین موسیقی‌‌دان هستی! اول اجازه دهید او آموزش موسیقی ببیند بعد او را تشویق کنید و توانایی‌هایش را به رخش بکشید.
باز هم تاکید می‌کنیم نقش شما به عنوان اولین مربی بسیار مهم است همیشه تشویق در هر سنی اثر مثبت از خود برجا می‌گذارد.
به این مثال توجه کنید:
از دوران کودکی خصوصیات مثبت به کودک یاد آوری شده پس یک زمینه ی ذهنی عمیق دارد در سن 14 سالگی معلمی به او می‌گوید:
«اطمینان دارم تو موفق هستی و دنیای بزرگی در انتظار توست» ناگهان چه می‌شود؟ با توجه به اینکه از کودکی در ذهنش گنجانده شده بود که می‌تواند موفق باشد و استعداد‌هایش را به کار گیرد وقتی این حرف را از زبان معلم خود نیز می‌شنود این باور را عمیق‌تر به درون می‌برد. و تبدیل به فردی می‌گردد با اطمینان از موفقیت. هر تشویق و هر موج مثبتی که به سمت کودکان هدایت می‌کنیم در درازمدت حاصل این موج‌ها اقیانوسی عظیم از توانایی‌های آنها خواهد شد.

منبع : ماهنامه ی تخصصی کودک - با تلخیص

  • عوف عقیلی

یکی از هنر های یک مادر خوب ، توانایی او در بر قراری ارتباط مناسب با فرزندش در سنین مختلف می باشد. اولین ارتباط که می تواند خیلی مهم و مفید باشد، بازی کردن با کودک است.
انداختن، قل دادن و گرفتن توپ، موجب افزایش هماهنگی بین دست و چشم او می‌شود و سرعت و مهارت‌های حرکتی کودک را افزایش می‌دهد.
کودک شما بین 3 تا 7 ماهگی یاد گرفته است که اشیای مختلف را با دست بردارد، اما هماهنگی کامل دست که او را قادر می‌کند توپ را قل بدهد یا به سمت چیزی یا کسی پرتاب کند، معمولا بین 18 ماهگی تا 3 سالگی حاصل می‌شود.
او ابتدا قل دادن توپ، سپس پرت کردن آرام را روی زمین یاد می‌گیرد، بعد برداشتن توپ و پرتاب آن به سمت پایین و در نهایت پرتاب توپ به سمت بالا را فرا خواهد گرفت. پس اگر کودک شما هنوز 2 ساله نشده است، آموزش نحوه استفاده از توپ را با بازی‌هایی که شامل حرکت دادن آن روی زمین و به اصطلاح قل دادن توپ می‌شوند و برای او راحت‌تر هستند و کمتر او را می ترسانند، آغاز کنید.
وقتی یک توپ آرام روی زمین به سمت او می‌آید، او نمی‌ترسد اما یک توپ که در هوا با سرعت زیاد مستقیم به طرف سر یا بدن او حرکت کند، ممکن است برای کودک ترسناک باشد. در داخل منزل می‌توانید از توپ‌های نرم یا اسفنجی به همراه یک سطل یا سبد به عنوان هدف، استفاده کنید. اگر در منزل شما یک راهروی طولانی وجود دارد، می‌توانید یک بازی بولینگ ساده برای او ترتیب بدهید.
کودکان معمولا چپ دست یا راست دست بودن خود را در سال دوم زندگی نشان می‌دهند، پس می‌توانید به دنبال علائم این مطلب باشید. اما ممکن است انتخاب کودک در طول مراحل بعدی رشد، تغییر کند؛
کودکان معمولا چپ دست یا راست دست بودن خود را در سال دوم زندگی نشان می‌دهند، پس می‌توانید به دنبال علائم این مطلب باشید. اما ممکن است انتخاب کودک در طول مراحل بعدی رشد، تغییر کند؛ پس اگر کودک شما هنوز هیچ کدام از دست‌هایش را بر دیگری ترجیح نمی‌دهد، لازم نیست نگران شوید.
بازی‌های آبی نیز در این سن برایش جالب هستند و موجب افزایش هماهنگی بین اعضای بدن کودک می‌شوند. بهتر است کودک را مرحله به مرحله با آب آشنا کنید و برای این کار، از خود کودک کمک بگیرید. بعضی از بچه‌ها دوست دارند که سرشان را زیر آب ببرند، اما این کار برای برخی دیگر دشوار به نظر می‌رسد و مدتی زمان می‌برد.
 
بعضی‌ها از آب بازی خوششان می‌آید، اما بعضی دیگر دوست دارند که آرام، با دست یا پا با آب بازی کنند. بیشتر کودکان احساس شناور بودن برسطح آب را دوست دارند. اما سعی کنید بفهمید که او از چه چیزی خوشش می‌آید یا با چه کاری راحت‌تر است و از همان جا شروع کنید.
لازم به یادآوری است که حفظ امنیت کودک در آب خیلی مهم است و حتی اگر کودکتان در وان حمامش در آب نشسته و سرش بیرون است، در کنارش بمانید، زیرا وزن سر کودکان بیشتر از تنه‌شان است و ممکن است کودک در یک لحظه بچرخد و سرش زیر آب برود یا به جایی بخورد، بدون این‌که جیغ و فریاد بزند یا گریه کند. پس با این تصور که اگر شما چند دقیقه او را ترک کنید و اگر اتفاقی بیفتد با شنیدن صدای گریه خودتان را به او می‌رسانید، خطر نکنید.البته اگر احساس می‌کنید او میلی به بازی‌هایی از این دست ندارد، بهتر است او را وادار به این کار نکنید تا وقتی بزرگ‌تر شد، به آب علاقه بیشتری پیدا کند.
منبع : چهار دیواری

  • عوف عقیلی
فرزندان ممکن است در برخی مواقع خواسته هایی داشته باشند که برآورده کردن آنها به صلاح نباشد. با چنین فرزندانی چه برخوردی باید داشته باشیم و چگونه میتوانیم آنها را قانع کنیم؟
درخواست فرزندان بر اساس میل و نیاز آنها است اما در برخی مواقع برآورده کردن این میل و نیاز، ممکن است به مصلحت نباشد. ارضای خواستهها و نیازها باید به گونهای باشد که راه را برای رشد شخصیت فرد باز کند. به این معنی که اگر همیشه همه خواسته های ما بدون کوچکترین مانعی برآورده شود، آن گاه از وضعیت موجود احساس رضایت کرده و هیچ تلاشی برای بهبود شرایطی که در آن هستیم انجام نمیدهیم و به دنبال پیشرفت نخواهیم بود. اصولا پیدایش نیازها و خواسته های تازه که محرکی برای حرکت رو به جلو است نتیجه این است که به برخی از خواسته های خود نرسیدهایم. بنابراین ما در حالی که نیاز فرزندان خود را برآورده میکنیم، باید آنها را آماده کنیم که از لحاظ شخصیتی، اجتماعی و روانی به پله های بالاتری دست پیدا کنند.

  • عوف عقیلی
یکی از نیازهای اساسی والدین و معلمان در امر تربیت و پرورش اخلاق کودکان، برقراری ارتباط سالم با آن هاست. ارتباط صحیح بین پدر و مادر و روابط سالم آنان با کودکان، اولین و مهم ترین زمینه ی رشد و پرورش اخلاق نونهالان است. بهترین ملاک و معیار که بر اساس آن تربیت و کیفیت پرورش اخلاق کودکان را می توان مورد ارزیابی و دقت قرار داد، ارتباط اعضا خانواده با یکدیگر است. به همین اعتبار، خانواده را امروزه سیستم ارتباطی تعریف می کنند که سلامت جامعه، بازتاب از سلامت سیستم ارتباطی خانواده است، زیرا جامعه سالم، بدون روابط سالم درون خانواده ها امکان پذیر نیست. ما در این مقاله راهکار هایی را ارائه می دهیم که به دانش آموزان کمک کنیم تا احساساتشان را در جهت مثبت گرایش دهند، باید کار کنیم تا عزت نفس خود را باز یابند و به احساس ارزشمندی برسند. باید نحوه برقرار کردن ارتباط با آنان را تغییر دهیم و به جای تمرکزکردن روی خطاها و اشتباهات بر آن چه انجام داده اند و یا می توانند انجام دهند تاکید کنیم و همواره بر نقاط قوت و محاسن کارهای آنان تکیه کنیم . این امر سبب دلگرم شدن آن ها می شود و به توانایی های خود اعتماد پیدا می کنند، در نتیجه، به رفتار پسندیده روی می آورند. همین ایجاد اعتماد به نفس و تقویت جهات مثبت، خود یک از موثرترین عوامل برای جهت دهی مثبت به احساسات کودک به حساب می آید. باید از دیدگاه انسانی همان ارزشی را که برای انسان بزرگسال قائل هستیم برای کودک نیز قائل باشیم، چرا که تربیتی که مبتنی بر اقتدار یک جانبه باشد محکوم به شکست است. ارتباط و اقتدار یک جانبه به جای این که به درک و فهم کودک کمک کند و به رعایت مقررات انضباطی از طرف کودک بینجامد و او را به همکاری بکشاند، او را بی رغبت خواهد کرد؛ زیرا کودک طبیعتا جذب حرف ها و رفتاری می شود که خود در آن نقش و سهم داشته باشد و شخصیتش به نحوی در آن دخالت داده شود.


  • عوف عقیلی

برای همه والدین پیش آمده که از دست فرزند خود به خاطر حرفهایی که نباید میگفت! عصبانی هستند .
ولی چه کسی به کودک توضیح داده که نباید این حرف را در جای دیگری بزند؟ مثلا ما از فرزندمان میخواهیم آدرس، شماره تلفن، اسم والدین و... را بداند تا در مواقع اضطراری اطلاعاتش کافی باشد ولی اگر همین کودک سه، چهار ساله این اطلاعات را برای شخص غریبه ای بازگو کند او را به شدت مورد شماتت قرار میدهیم. به عبارتی ما تنها اطلاعات را به کودک خود می دهیم اما به او نمی گوییم که زمان استفاده از آن چه موقع است. ما تصور می کنیم که او هم مانند ما به چگونگی استفاده از انها واقف است. راهکاریهای زیر جهت رفع این مشکل ارائه میشود:
1- به فرزندتان آموزش دهید هنگام رویارویی با موقعیت خطرناک و اضطراری نباید به اشخاص غریبهای که خواهان دریافت اطلاعات خانوادگی اش هستند، اعتماد کند و اسرار خانوادگی را برای آنها فاش نکند. البته کودکان کم سن و سال در شناخت افراد دچار مشکل و در مواقع لزوم گیج و سردرگم میشوند که آیا باید به آن شخص اعتماد کنند یا نه؟
در نگه داری مطالبی که او به صورت راز به شما می سپارد امین باشید و در مقابلش از اسرار دیگران سخن نگویید.
آموزش به هر کسی به ویژه بچه ها برای کارهایی که نباید انجام دهند دردسرساز است زیرا ضمیر ناخودآگاه کلمات منفی مانند «نکن و نگو» را نمیتواند تجزیه و تحلیل کند لذا برای آموزش هرگز از افعال منفی استفاده نکنید به عنوان مثال به فرزندتان بگویید: «اگر کسی راجع به خانوادهات از تو سؤال کرد و تو در موقعیت خطرناکی بودی به او بگو از مامان و بابام بپرسید.»
2- پیوسته عزت نفس و خودباوری فرزندتان را تقویت کنید. بعضی اوقات فرزندتان را به خاطر آنچه به خوبی یادگرفته یا در آن توانمند است تحسین کنید، اگر کودک احساس امنیت شخصی کند و در عین حال تحت آموزش نیز قرار بگیرد هرگز خطاهای عمدی نمیکند.
3- به کودک در شناخت حد و مرزها کمک کنید. به او تفهیم کنید در چه مواقعی و به چه کسانی میتواند رازهای خانوادگی را بگوید، زیرا در تحقیقی که در سالدر بریتانیا روی کودکان گمشده انجام گرفت مشخص شد درصد بسیاری از آنها حتی حاضر نیستند در مقابل قانون و پلیس نیز به بیان اطلاعات خانوادگی بپردازند.
4- نقش بازی را در آموزش و تفهیم اطلاعات جدی بگیرید. در حین بازی با آرامش به او اطلاعات بدهید ولی هرگز او را با «بایدها و نبایدهایتان» نترسانید. زیرا کلمات و جملات منفی برخلاف آنچه فکر میکنید به زودی از ذهن بچه ها پاک نمیشود.
5- به فرزندتان اعتماد داشته باشید. از جملات منفی مانند من مطمئنم که تو نمیتوانی جلوی زبانت را نگه داری یا عادت کردی حرف نسنجیده بزنی و... استفاده نکنید. سنجیدگی رفتار فرزندتان را باور کنید و به او گوشزد کنید من میدانم و یقین دارم که تو بسیار باهوش هستی و میتوانی در مواقع اضطراری بسیار خوب رفتار کنی، همواره به یاد داشته باشید هرگز از ترس اینکه کودکتان اطلاعات خانوادگی را فاش نکند او را در فقر اطلاعاتی نگاه ندارید بلکه همواره در نظر داشته باشید که شرایط غیرقابل پیشبینی و اضطراری نیز وجود دارد.
مطمئن باشید که کودکان تک تک رفتار های شما را در بحران می آموزند . شیوه های یافتن راه نجات آموختنی است.
6- خونسردی شما در مواقع بحرانی می تواند آموزش خوبی برای کودکتان باشد . چرا که این موضوع یک آموزش غیر مستقیم است و از تاثیر خوبی برخوردار است. اگر با هم بتوانید موقعیت هایی را شبیه سازی کنید و تا در شبیه سازی، کودک به نقش خود در مواقع مختلف پی ببرد، راحت تر وظیفه خود را در مواقع بحرانی می داند و اجرا می کند . مطمئن باشید که کودکان تک تک رفتار های شما را در بحران می آموزند . شیوه های یافتن راه نجات آموختنی است.
7- آموزه های خود را تکرار کنید و با یک بار اخطار و توصیه توقع آگاهی همیشگی نداشته باشید .
8- استفاده از قصه را در آموزش راز داری جدی بگیرید. یکی از راه های آموزش موثر مشاهده نتایج عملکرد دیگران است. که این نتایج را در قالب قصه می توان به کودک آموخت .
9 - در نگه داری مطالبی که او به صورت راز به شما می سپارد امین باشید و در مقابلش از اسرار دیگران سخن نگویید.
همشهری


  • عوف عقیلی

تحول و شکل گیری عزت نفس در کودکان
هم چنانکه کودکان از خود درکی پیدا می کنند و هویت خود را می یابند تلویحا برای خصوصیات خود ارزش مثبت یا منفی قایل می شوند. مجموعا این ارزیابی هایی که کودک از خود میکند عزت نفس او را تشکیل می دهد.
عـزت نفس بالا یـکی از پشتوانه هـای محـکمی اســت کـه میتواند کـودک را در مقابل چالش های دنیای خـارج استوار سازد. به نظر میرسد کـودکانی که احساس بهـتری نسبت به خودشان دارند، راحت تــر می توانند از پس مشکلات بر بیایند و در برابر فشارهای منفی خیلی راحت تر از سایرین مـقاومت می کنند. آنـها بیشتـر لبخند می زنند و از زندگی لذت بیشتری می برند. این نوع کـودکان واقـع گرا هستند و عموماً خوش بین می باشند.
از سوی دیگر کودکانی که دارای عزت نفس پایینی هستند، هر چالش کوچکی میتواند سبب ایجاد استرس، اضطراب و ناامیدی در آنها شود. کودکانی که به خود اعتماد ندارند، به سختی می توانند برای مشکلات خود راه حل های کاربردی پیدا کنند. اغلب افکار منفی نظیر: "من آدم خوبی نیستم" یا "نمی توانم هیچ کاری را به خوبی انجام دهم" به سراغ آنها می آید و سپس به صورت افرادی غیر فعال و افسرده در می آیند. فقط کافی است با یک چالش روبرو شوند، اولین واکنشی که نشان می دهند: "من نمی توانم" است.
به نظر میرسد کـودکانی که احساس بهـتری نسبت به خودشان دارند، راحت تــر می توانند از پس مشکلات بر بیایند و در برابر فشارهای منفی خیلی راحت تر از سایرین مـقاومت می کنند
البته اشاره این نکته ضروری به نظر می رسد که عزت نفس خودپنداره نیست، زیرا ارزیابی در آن دخالت دارد. خودپنداره مجموعه ای است از عقاید فرد درباره خود که بیشتر بر مبنای توصیف است تا قضاوت.
ممکن است برخی از بخشهای خودپنداره خوب یا بد تلقی شود ولی بعضی از بخشها نه خوب تلقی شود و نه بد. اینکه کسی موی سیاه یا صدای نرمی دارد بخشی از خودپنداره است ولی این خصوصیات نه مثبت هستند و نه منفی. از طرف دیگر عزت نفس به ارزیابی های فرد از خصوصیاتش اطلاق می شود. مثالی ممکن است این تمایز را روشن نماید. یک پسر بچه هشت ساله ممکن است از خودش این تصور را داشته باشد که زیاد دعوا می کند. اگر برای این توانایی در راه انداختن این دعوا ارزش قایل باشد و به خودش حق بدهد این خصوصیت به عزت نفس او می افزاید. ولی اگر از اینکه دایما دعوا راه انداخته ناخشنود باشد این خصوصیت پرخاشگری او احتمالا عزت نفس او را کاهش می دهد.

اندازه گیری عزت نفس
وقتی که از کودکان می پرسیم که چقدر خودشان را دوست دارند و یا توانایی های خود را چگونه ارزیابی می کنند غالبا پاسخهایی می دهند که خالی از جانبداری نیست. اندازه گیری عزت نفس کودکان زیر هفت سال دشوار است. اگر از کودکان پیش مدرسه ای سوال شود که چه احساسی در مورد توانایی های خود دارند غالبا می گویند که از خود رضایت دارند و در ضمن حالتی حاکی از تعجب و حیرت به خود می گیرند.
کودکان در نه یا ده سالگی موقع ارزیابی خود غالبا گزارشهایی حاکی از دست کم گرفتن خود می دهند و احتمالا حس مشخص و روشن تری در مورد توانایی خود در حوزه های مختلف دارند.
البته حتی کودکان بزرگتر ممکن است نپذیرند که خصوصیات نامطلوبی دارند و شاید ندانند که خصوصیات معینی از سوی دیگران نامطلوب قلمداد می شود. در مطالعه ای ارزیابی کودکان از خود با ارزیابی معلمان و همسالان از آنان مورد مقایسه قرار گرفت. بسیاری از ارزیابی های کودکان از خود با ارزیابی های دیگران از آنان همخوان بود ولی تقریبا یک سوم کودکانی که همسالان و معلمانشان آنان را ناتوان یا غیر محبوب ارزیابی کرده بودند خودشان را توانا و محبوب ارزیابی کرده بودند.شاید عزت نفس این کودکان بیش از آن بود که دیگران فکر می کردند و یا اینکه بیش از آن چه واقعا فکر می کردند تصور مثبتی از خود داشتند.
یکی از مقیاسهایی که برای کاهش تعصب در پاسخ طرح ریزی شده مقیاس استنباط خود برای کودکان است. بر اساس این مقیاس در هر پرسش دو نوع کودک توصیف می شود و ازکودکان پرسیده می شود که به کدام نوع تعلق دارند.این مقیاس در اندازه گیری ادراک کودکان از خود در مقایسه با مقیاسهای قبلی با موفقیت بیشتری همراه است.
عزت نفس خودپنداره نیست، زیرا ارزیابی در آن دخالت دارد. خودپنداره مجموعه ای است از عقاید فرد درباره خود که بیشتر بر مبنای توصیف است تا قضاوت.
عزت نفس در کودکان چند بعد دارد. هر چند به نظر می رسد که افراد احساس کلی در مورد ارزش خود داشته باشند عزت نفس در قلمرو رفتارهای مختلف فرق می کند. برای مثال بر اساس مقیاس استنباط کودک از توانایی خود برای سه حوزه امتیازهایی در نظر گرفته می شود؛ مهارتهای شناختی، اجتماعی و جسمانی. کودکان خود را در این سه حوزه به نحو متفاوتی در جه بندی می کنند.
البته بزرگسالان ممکن است بتوانند با تاکید بر حوزه هایی که کودکان در آن توانا هستند به ایجاد عزت نفس در آنان کمک کند. از سوی دیگر نباید انتظار داشته باشند که ارزیابی مثبت کودک از خود در یک زمینه مستقیما به قلمروهای دیگر منتقل شود.
 
از طرف دیگر یکى از دلایل توجه زیادى که به عزت نفس کودکان مى شود، این تصور است که ممکن است ضعف بعضى از کودکان در مدرسه ناشى از کمى عزت نفس آنان باشد. چندین برنامه تربیتى براى بالا بردن عزت نفس کودک به این امید طرح ریزى شده است که بتواند عملکرد او را در مدرسه نیز پیش ببرد.
عزت نفس، اطمینان به خود و ارزش قایل شدن براى خود را به همراه مى آورد. مردم منطبق با خود انگاره خود و توقعات خودشان و دیگران رفتار مى کنند. تصور شخص از خودش، تعیین کننده سرنوشت او خواهد بود. انتقاد مثبت، توجه و حمایت از کودک در ایجاد خودانگاره، دستیابى به یک حس مطلوب انتظار از خود و انگیخته باقى ماندن کمک مى کند. هنگام تمجید از فرزندتان با استفاده از تعاریف متنوع مى توانید بر او تأثیر گذاشته و اعتبار بیشترى به او ببخشید. نه فقط این تعاریف، عزت نفس فرزندتان را بهتر مى کند، بلکه با استفاده بیشتر از آنها به نحو مثبت ترى شاهد رشد کیفیات و عملکردهاى خوب در او خواهید بود.
کمک به رشد یک عزت نفس مثبت به دور از محدودیت هاى تصور قالبى، گام مهمى در جهت صحیح مى باشد. کودکى با عزت نفس خوب، انضباط شخصى بیشترى دارد و براى یادگیرى و ارتقاى سطح مهارت هایش بهتر انگیخته شده است. براى ارتقاى خودانگاره فرزندتان، اعتقاد داشته باشید که او مهم ترین کودک دنیاست سپس او را تشویق به قبول این مطلب نمایید.
رشد و شخصیت کودک- تالیف ماسن و همکاران، ترجمه یاسایی

  • عوف عقیلی
سوالات مذهبی کودکان عجیب است. پرسش‏های آنان حاکی از روح کنجکاوی آنان است. کودک می‏خواهد از آنچه که نمی‏داند سر در آورد و دریابد که جهان مذهب و ماوراء طبیعت چیست؟ چه بسیارند شکّ‏ها و تردیدها و یا علامت‏های ابهامی که در ذهن کودک جای دارند و او می‏خواهد که آنها را برای خود روشن کند. البته اگر مربّی روشن و آگاهی در مسیرش قرار گیرد، آینده‏ی خوبی را برای او می‏توان پیش‏بینی کرد. سوالات کودک بسیار و به تناسب رشد و فهم و درک و سنّ کودک متفاوت است .برای نمونه در زیر به مواردی از آنها اشاره می‏شود تا والدین و مربیان برای پاسخ آنها آمادگی پیدا کنند.
1) در شش سال اول: در این دوره نوع پرسش‏ها حتی با آنچه که در هفت سالگی است، فرق دارد. مثلاً کودک سه تا چهار ساله از منشأ و علّت اشیاء سوال می‏کند، می‏گوید من از کجا آمده‏ام؟ این اسباب بازی را چه کسی تهیه کرده است؟ آسمان را چه کسی درست کرده است؟ چرا بابا مرد؟ کجا رفت؟...
همانطور که ملاحظه می‏کنید، مبنای پرسش‏ها روی مبدا و معاد است. کودک می‏خواهد ببیند که منشا یک امر چیست؟ فرجام آن چه می‏باشد؟ این امر همان مساله‏ای است که ما معتقدیم ریشه‏ی فطری و نهادی در افراد دارد.
سوالات معرّف رشد کودک و توجّه والدین و مربیان به سوالات و احترام به کودک سبب ایجاد رشد مذهبی است.
سوالات کودک، بسیار و نشان دهنده‏ی عطش کودک است و گوش کردن به آن نیازمند صبر و حوصله است. به نظر برخی از والدین این پرسش‏ها بی‏ریشه و بی‏حساب می‏آیند ولی اگر کمی تأمّل کنند در می‏یابند که این چنین نیست. سوالات معرّف رشد کودک و توجّه والدین و مربیان به سوالات و احترام به کودک سبب ایجاد رشد مذهبی است.
2) در سنین 7 تا 10: از هفت سالگی به بعد کم‏کم تفکر منطقی در کودکی رشد می‏کند و از این نظر سوالات او عمیق‏تر و ریشه‏ دارتر است. پرسش ‏هایی که درباره‏ ی خدا دارد حساب شده است و او هم به سادگی قانع نمی‏شود. خواستار آن است که پاسخ‏ها تا حدودی غنی‏ تر باشند. قاطع‏ تر و استدلالی‏ تر باشند. نوع سوالاتشان از این قبیل است که مثلاً چرا خدا را نمی‏بینم؟ چطور خدا در همه جا هست؟ خدا چیست؟ اگر خدا مثل ابر یا نور خورشید نیست پس چه می‏تواند باشد؟ خدا اگر ما را دوست دارد پس چرا ما را به جهنم می‏برد؟ آدم چطوری در قیامت زنده می‏شود؟ آیا در قیامت باز هم ما خانه داریم؟ چرا نمی‏توانیم خدا را ببینیم؟ آیا این کار در قیامت امکان پذیر است؟ چرا خداوند با ما حرف نمی‏زند؟... وظیفه‏ ی والدین و مربیان است که در حدود امکان با پاسخ‏های قانع کننده او را راضی نمایند. همچنین به پرسش‏هایی که در رابطه با مرگ و معاد، بهشت و دوزخ و مسائل عبادی مطرح می‏شود صادقانه پاسخ گویند و دور از هر گونه ابهامی باشد.

3) در سنین نوجوانی:
پر واضح است که در دوران نوجوانی رشد فکری و عقلی نوجوانان در وضع بهتری است. آگاهی و جهان‏ بینی آنها به نسبت وسیع‏تر و طبعاً سوالات‏شان در این رابطه پخته‏ تر و ریشه ‏دارتر است. آنچه که ذکرش ضروری است این است که مبانی اعتقادی در طول مدت دوران قبل از نوجوانی باید در ذهنشان جای خود را باز کرده باشد. پاسخ‏ هایی که به سوالات کودکان قبل از ده سالگی می ‏دهیم در تشکیل این مبانی نقش فوق‏العاده ‏ای دارد، ضمن اینکه والدین کودک در ادای حقوق او ناچارند تا این سن حداقل دوره‏ای مختصر از اصول اعتقادی و راه و رسم عملی دینداری را به او بیاموزند. فراموش نخواهیم کرد که در سنین نوجوانی سه مساله در رابطه با مذهب برای فرزندان مطرح است:
1) پیدایش و حضور حسّ مذهبی و علاقمندی به مذهب و تعالیم آن، چنانکه او را دلباخته به مذهب می‏کند.
2) پیدایش تردید در او راجع به آنچه که آموخته است و اینکه به صورت منطقی در پی تجدید نظر است تا صحّت آن را مورد تایید قرار دهد.
3) پیدایش سوالات متعدد در ذهن او که بیشتر ناشی از همان تردیدها و رشد استدلال و منطق در اوست و او معمولاً به علت غرور و خودخواهی حاضر نیست آنها را در همه وقت مطرح کند و والدین و مربیان باید به صورت مستقیم و غیرمستقیم به سوالاتش پاسخ گویند و او را وا دارند تا آنچه را که در درون دارد آشکار کند.
"برگرفته از کتاب "فرزند صالح

  • عوف عقیلی

ما در عصری زندگی میکنیم که وجود تلویزیون، رایانه و بازیهای کامپیوتری علاقه کودکان به خواندن کتابها را کاهش داده است...
کارشناسان مسایل کودک 5 راه توصیه میکنند که با کمک و به کارگیری آنها میتوانید کتابخواندن را به یک لذت برای فرزندتان تبدیل کنید:
1 به شخصیتهای داستانی جان بدهید
کتابخواندن به اندازه کافی خستهکننده است و اگر مطلب کمی پیچیده باشد به سرعت فرد را زده میکند. اگر فرزند شما نیز از خواندن زود خسته میشود، همراه با او بنشینید. کتاب را با صدای بلند بخوانید و به شخصیتها جان بدهید. برای یک فرد خشن صدایتان را کلفت و برای یک مظلوم صدایتان را نازک کنید... و پس از مدتی از فرزندتان بخواهید که همین کار را انجام دهد و شما به کتاب خواندن او گوش دهید. شاید این کار کمی از وقت شما را بگیرد اما برای آن ارزش قایل شوید تا لذت کتاب خواندن فرزندتان تبدیل به عادت شود.
2 او را به کتابخانه ببرید
کتابخانه تنها مکانی است که انسان را برای مطالعه سر شوق میآورد. به یکی از کتابخانههای بزرگ شهرتان مراجعه کنید و برحسب سن فرزندتان او را به قفسه مربوط به کتابهای رده سنیاش راهنمایی کنید. به این ترتیب او احترام گذاشتن و ارزشمندی کتابها را میآموزد. در همین حین تمامی قوانین مربوط به کتابخانه از جمله سکوت، تعداد کتبی که میتواند به امانت بگیرد و زمان بازگرداندن کتب را به او یادآوری کنید. در کتابخانه اجازه بدهید خود او در قفسهها به دنبال کتاب مورد علاقهاش بگردد و پس از مدتی نیز در اتاق خود او کتابخانهای کوچک بسازید.این کتابخانه می تواند قابلیت امانت دادن کتاب به دیگر همسالان را هم داشته باشد و در پی آن کتاب های مفید را امانی از دوستان قرض بگیرید.
3 او را عضو گروه کنید
فرهنگسراهای محلی معمولا مکانهایی برای مطالعه، نوشتن یا دیگر فعالیتهای گروهی دارند. گروه میتواند کودکان را سر ذوق بیاورد. وقتی یکی از آنان کتابی زیبا میخواند، در مورد آن با دیگران سخن میگوید و همین امر باعث غرق شدن کودکان در دنیای فانتزی کتابها میشود.
اگر کودکتان بزرگتر است می توانید منابع اطلاعاتی خوب را در اینترنت به او معرفی کنید اما به یاد داشته باشید که اینترنت نمی تواند جای کتاب و مطالعه را برای افراد بگیرد
4 برایش مجله بخرید
فقط به دنبال خرید کتب درسی، کمکدرسی یا کتابهای رمان نباشید. مجلات یا حتی کتابهای مصور برای کودکان بسیار جذاباند. همراه با او برای خرید مجلات بروید و اجازه بدهید از میان مجلات انتخاب شده برای رده سنی او، خود کودکتان مجلهای را انتخاب کند. شاید او از خواندن کتاب هریپاتر لذت نبرد و ترجیح بدهد فیلم آن را تماشا کند. پس به او اجبار نکنید و اجازه بدهید خود او انتخابگر باشد.
5 داستانهای همراه با شعر های گویا انتخاب کنید
اگر فرزند شما کمسن است و میخواهید لذت مطالعه را در او بیدار کنید، کتابهایی را تهیه کنید که همراهآنها دیسک یا کاست خواندنی هم به فروش میرسد. میتوانید شب هنگام موقع خواب کتاب را به دست فرزندتان بدهید و نوار را روشن کنید تا او همراه با شنیدن کتاب مربوطه را هم ورق بزند و تصاویرش را نگاه کند. پس از مدتی نیز میتوانید به همراه او آوازها را حفظ کنید و بخوانید.
اگر کودکتان بزرگتر است می توانید منابع اطلاعاتی خوب را در اینترنت به او معرفی کنید اما به یاد داشته باشید که اینترنت نمی تواند جای کتاب و مطالعه را برای افراد بگیرد . و جامعیت مطالب آن به میزان کتاب نیست . پس با ورود اینترنت کتاب را از سبد کالای مصرفی خود حذف نکنید .

سلامت- مقصودعلی

  • عوف عقیلی

با تشویق، استعدادهای فرزندتان را شکوفا کنید
انجام دادن رفتارهای مطلوب، نیازمند داشتن انگیزه‏ای قوی و موثر است. انگیزه‏ها به دو نوع درونی و بیرونی تقسیم می‏شوند و به طور معمول، برای کودکانی که انگیزه‏ای درونی جهت انجام دادن رفتارهای خوب و مطلوب ندارند، تشویق می‏تواند یکی از روش‏های تربیتی مناسب باشد، اما تاکنون با خود اندیشیده‏اید که:

  • عوف عقیلی