چگونه زیستن!

رازهای برای خوب زیستن«مشاوره»

چگونه زیستن!

رازهای برای خوب زیستن«مشاوره»

۸۹ مطلب با موضوع «بعد از ازدواج» ثبت شده است

خداوند در قرآن در سوره منافقون آیه 9 میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند زیانکارانند».

پیام آیه
1- ایمان آوردن به خدا لازمه اش جدا شدن از برنامه عادی زندگی و بریدن از جامعه نیست. تلاش برای به دست آوردن سرمایه به منظور زندگی بهتر و اقدام برای تشکیل زندگی مشترک و بهره مندی از نعمت فرزندان صالح منافاتی با ایمان ندارد.
2- چون انسان مؤمن در پی هدفی عالی و مقدس است همه شئون زندگی اش را باید در راستای تأمین آن هدف تنظیم کند.
3- هدف برتر و نهایی یک مؤمن رسیدن به خدا و حاکمیت یاد و نام خدا در همه ابعاد زندگی خویش است. سرمایه و فرزندان نیز نباید مانعی برای این هدف مقدس باشند و این وقتی ممکن است که چگونگی نگاه مؤمن به آنها و نحوه بهره برداری از آنها تغییر اساسی پیدا کند.
4- گذشت از مال برای رها ساختن خود از تعلقات بی ارزش و زوال پذیر، رمز خارج شدن از لاک خودپرستی و خودخواهی است و گامی بلند برای رسیدن به اوج شکوهمند ایمان است.
5- برنده حقیقی در میدان زندگی کسی است که در بازار پرآشوب دنیا با سرمایه های مادی و معنوی که خداوند در اختیارش به امانت نهاده است تجارتی بکند که در سایه آن بتواند آینده ای جاوید و سرشار از شکوه و لذت و آرامش را برای خودش تدارک ببیند.
6- آنچه که انسان مؤمن را از حرکت به سوی خوبی و پاکی مطلق و آرامش و امنیت نامتناهی باز می دارد آفتی است برای ایمان و مانعی است جدی در مسیر تکامل مؤمن.

جمع بندی پیام ها
این است که انسان مؤمن باید در متن زندگی اجتماعی و تلاش و کوشش روزانه خویش با هوشیاری و دقت به گونه ای عمل کند که هدف بزرگ زندگی اش که خدا و مظاهر زیبای الهی است به دست فراموشی سپرده نشود و از متن زندگی به حاشیه کشیده نشود.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبائی- تفسیر المیزان
شیخ حویزی- تفسیر نور الثقلین
شیخ صدوق- امالی
شیخ صدوق- معانی الاخبار
شیخ کلینی- اصول کافی
راغب اصفهانی- مفردات

  • عوف عقیلی

مؤمن و مسایل مالی در زندگی

جامعیت دین اسلام آن را پاسخگوی تمام نیازهای فطری، طبیعی انسان ها قرار داده است. توجه به نقش مال و ثروت در زندگی انسان ها و جهت دادن به آنها در راستای چگونگی استفاده بهینه از آن برای دستیابی بهتر و سریع تر به اهداف مهم زندگی و بهره گرفتن از آن برای کمال و تأمین سعادت راستین از برنامه های این آئین مقدس است.
انسان با ایمان نمی تواند این بخش از زندگی خویش را نادیده بگیرد یا نسبت به آن بی توجه باشد. داشتن برنامه و نظم در امور مالی همیشه به معنای دنیا گرایی و دنیا پرستی و بی توجهی به دنیا و معنویات نیست بلکه انسان مؤمن می تواند با الگو قرار دادن پیشوایان معصوم دین و استفاده از تعالیم آسمانی قرآن و عترت هم به وظیفه خویش در قبال این بخش از زندگی عمل کند و هم دقیقا به دستورات دین پای بند باشد و سر سوزنی از خوبی و پاکی و راستی و درستی فاصله نگیرد.
قرآن کریم که آخرین کتاب آسمانی برای هدایت و سعادت انسان هاست محورهایی را در موضوع مؤمن و مسایل مادی در زندگی مطرح ساخته که عبارتند از:
* مؤمن و پای بندی به دستورات الهی در روابط مالی
* مؤمن و پاک نگهداشتن حریم زندگی از ناپاکی های اقتصادی و مالی
* مؤمن و انفاق در راه خدا - شرط حضور با سربلندی و افتخار در آخرت
* مؤمن و آسیب شناسی انفاق در راه خدا
* مؤمن و انفاقی شایسته خداوند غنی حمید
* مؤمن و بهره مندی از نعمت های حلال و پاک

منـابـع
سید محمد حسین طباطبایی- تفسیر المیزان
شیخ صدوق- امالی
شیخ صدوق- معانی الاخبار
شیخ کلینی- اصول کافی
راغب اصفهانی- مفردا

  • عوف عقیلی

شهرت، اگر چه بسیار لذت بار است، ولی با نظر به قضایای ذیل نمی تواند ایده آل زندگی بوده باشد:
الف. به دست آمدن شهرت ممکن است تحت عوامل دیگری غیر از شایستگی خود انسان بوده باشد. جریانات غیر اختیاری و محاسبه نشده، انسان را در نقطه ای قرار می دهند که باعث شهرت می شود، ولی مربوط به شخصیت خود انسان نیست. باران شب 17 ژوئن که بر سر راه ناپلئون بر دره معروف واترلو بارید و در نتیجه تقریبا قوای مسلح ناپلئون را از پای در آورد، یا مقداری تأخیر در رسیدن بعضی از مارشال های ناپلئون به میدان نبرد، باعث سقوط ناپلئون و شهرت ویلنگتون و بلوخر شد. ولی نه بارش باران مزبور و نه دیر رسیدن از مارشال های ناپلئون، نمی تواند امتیازی برای دو سردار معروف پروس و انگلستان بوده باشد. اگر شهرتی از نبرد واترلو نصیب آن دو سردار شده بود، یک پدیده اختیاری صد در صد نبود.
ب. چون افکار و تمایلات و معتقدات انسان ها درباره ارزیابی افراد دائما در حال تحول و تغییر است، لذا ممکن است فردی که به جهت یک عده عوامل، امروز در جامعه ای شهرت پیدا کره است، فردا در همین جامعه ساقط و به بوته فراموشی سپرده شود.
ج. هدف اعلی بودن شهرت در میان افراد انسانی، مانند سایر مزایای دیگر یک خیال بیش نیست، زیرا آدم مشهور خودش به خوبی می داند که همیشه افرادی در مقابل او سر فرود می آورند که از او عاجزتر و نادان تر بوده باشند. اما برای افراد عالی تر، مانند یک انسان معمولی جلوه می کند، یا حداقل سر تسلیم فرود نمی آورد. ارسطو بدون شک «ارسطو» ست، ولی برای افراد پایین تر از ارسطو، نه برای افلاطون آن روز.
د. از نظر روانی، خود آن کسی که شهرت را ایده آل خود قرار داده است، اگر از نعمت عظمای آگاهی همه جانبه برخوردار بوده باشد، متوجه این نکته خواهد بود که «من پرستی» و علاقه به این که دیگران او را پیشرفته و پیشتاز بدانند، بزرگ ترین سد راه تکامل انسانیت است، زیرا تا کسی «من پرستی» را کنار نگذارد، نمی تواند یک قدم در راه تعالی فردی و اجتماعی بردارد.
هـ. اگر یک انسان از اهمیت انسان اطلاعی داشته باشد، بدون شک از شهرت که ممکن است موجب مغلطه کاری در گفته های او بوده باشد، نگران خواهد شد. به عبارت دیگر، خود شهرت برای اشخاص ناتوان، یک دلیل منطقی برای واقعیت داشتن هر گونه دعاوی است که انسان مشهور ابزار می کند. اگر شخص مشهور تسلطی به «من» خود نداشته باشد، بدون تردید، هم بدون تحقیق هر مطلبی را اظهار می کند و هم مردم معمولی را به اشتباه می اندازد. متأسفانه امروزه این روش های غیر انسانی مشهود همگان است. مخفی نماند که کوشش در نیکویی بدون پرستش شهرت اگر چه انسان از نام نیک لذت ببرد مضر نیست.
منـابـع
محمدتقی جعفری- ایده آل زندگی و زندگی ایده آل- صفحه 48-50

  • عوف عقیلی

محبت یکی از ایده آل های زندگی
گروه فراوانی از متفکرین، مخصوصا علمای مسیحیت، محبت را ایده آل زندگی می دانند. در عبارات یکی از بزرگ ترین پیشوایان مسیحیت چنین آمده است:
«اگر به زبان فرشتگان سخن بگوییم و محبت نداشته باشیم، صدای من طنین آهن دارد. اگر جمیع اسرار و همه علوم را بدانم و ایمان کامل داشته باشم، به قدری که کوه ها را جابه جا کنم و محبت نداشته باشم، هیچ هستم. اگر جمع اموال خود را صدقه و بدن خود را به آتش بگذارم و محبت نداشته باشم، هیچ نفعی نمی برم. محبت بردبار و مهربان است. محبت حسد نمی برد. محبت کبر و غرور ندارد. محبت حرکات ناپسند ندارد. محبت نفع خود را طالب نیست. محبت خشم نمی گیرد و سوء ظن ندارد. محبت از ناراستی خوش وقت نمی شود، ولی با راستی شادی می کند. محبت صبور است و همه چیز را باور می کند. زبان ها خاموش می شوند، رسالت ها نیست خواهند شد، ولی محبت هرگز ساقط نمی شود. آن چه می ماند، ایمان و امید و محبت است. او، یعنی محبت، از هر سه بزرگتر است.» در بعضی تابلوها دیده شده است: «خدا محبت است». این پدیده بسیار عالی هم نمی تواند ایده آل مطلق بوده باشد، زیرا:
الف: محبت، یک پدیده روانی بسیار عالی است. ولی اگر آن را به همین معنای معمولی که عبارت است از دوست داشتن در نظر بگیریم، از تمایلات ابتدایی گرفته تا عشق، امتداد دارد. ما کدامین مرتبه از محبت را برای خود ایده آل فرض کنیم؟ بدون شک، آن مرتبه از محبت برای ما بروز می کند که واقعیت آن را اقتضا کند. مثلا ما به کسی که همه محبت می ورزد بیشتر علاقه خواهیم داشت تا کسی که این حالت را ندارد. پس محبت فی نفسه که از مقوله عاطفه است، در هیجان و شدت و ضعف، تابع واقعیت است، چنان که اراده موقعی در انسان ایجاد می شود که موضوعی مورد اراده قرار بگیرد. برای برقراری عدالت اجتماعی، ما نمی توانیم از محبت عاطفی خالص بهره برداری کنیم، زیرا محبت به یک موضوع، از وارد کردن آن موضوع در یک نظان هماهنگ که خواسته های آن موضوع را حذف و ساقط می کند، مانع شده و کشف می کند که آن چه محبوب است، نظام است نه یک واحد از انسان. در این جاست که به قانون مهم قربانی تمسک کرده و مجموع را در نظر می گیریم. تمسک به این قانون عقلانی است نه عاطفی.
ب. محبت عاطفی از شکفتگی روح ناشی می شود. دنیای پر از رنج و حق کشی ها و تجاوز کاری نمی گذارد انسان به همه جهان و انسان با دیده محبت عاطفی بنگرد. بلی، اگر مقصود از محبت یک مفهوم عالی از بزرگداشت پدیده های انسانی و جهانی بود باشد، ممکن است با منطق هماهنگ شده و جزء مهم ایده آل را تشکیل بدهد.
ج. اگر محبت از محبوب انعکاس احساس نکند، کاهش می یابد. این اصل می تواند اثبات کند که محبت با واقعیت مطلوبی سر و کار دارد. مثلا یک استاد به دانشجویی خود محبت می ورزد. چرا؟ برای این که در راه تحصیل و پیشرفت علمی تلاش فراوانی می کند. اگر استاد احساس کند که این دانشجو تدریجا آن حالت و تلاش و کوشش در راه تحصیل را از دست می دهد و به گذراندن وقت در هوی و هوس مشغول می شود، بدون تردید محبت او درباره آن دانشجو کاهش خواهد یافت. اگر با این فرض باز احساس محبت کند، با دقت کافی خواهید دید که عامل دیگری وجود دارد که پس از نابود شدن انگیزه اولی، باعث محبت او شده است. دلیل روشن این اصل این است که ممکن است ما محبت را ناشی از یکی از دو علت زیر بدانیم:
1- بگوییم محبت در درون انسان ها بدون قید و شرط، یک علت استقلالی دارد. مانند گرسنگی که مربوط به شالوده معده و فعالیت های آن است. این یک تصور غلط است، زیرا اگر چه سازمان روانی ما طوری تعبیه شده است که ما می توانیم محبت بورزیم، ولی این محبت ورزیدن احتیاج به موضوعی دارد که محبت ما را بر انگیزد. در صورتی که خواه غذایی در بیرون باشد یا غذایی وجود نداشته باشد. اگر معده در حال اعتدال مشغول فعالیت باشد، گرسنگی احساس خواهد شد و در صورت نرسیدن غذا خطر مرگ حتمی خواهد بود. به اضافه این که اگر محبت در انسان ها یک ریشه غریزی داشت انتخاب محبوب برای انسان ها نمی توانست جنبه ایده آل به خود بگیرد. مانند سیر شدن یا اشباع غریزه جنسی به طور طبیعی نه رنگ آمیزی. ما در گذشته گفتیم که ایده آل تحصیل کردنی است و احتیاج به بذل کوشش و تلاش دارد. در نتیجه این ملاحظه، عامل محبت به قرار ذیل خواهد بود:
2- بایستی موضوعی خارج از «من» وجود داشته باشد و آن موضوع بتواند برای انسان جالب واقع شود. البته تشخیص مطلوبیت و محبوبیت با شالوده غریزی و روانی ما خواهد بود. جای تردید نیست که طبیعت انسانی با همه کس و در همه حال سازش خوشایند ندارد. نتیجه این بررسی این است که محبت هم نمی تواند ایده آل انسانی بوده باشد.
منـابـع
محمدتقی جعفری- ایده آل زندگی و زندگی ایده آل- صفحه 50-53

  • عوف عقیلی

از منظر حضرت زهراعلیها السلام نزدیک‌ترین حالات زن به خداوند متعال هنگامی است که خود را از دید نامحرمان دور نماید و در منزل خود به خانه داری و تربیت فرزند و پذیرایی از همسر خود بپردازد. امام صادق علیه السلام به نقل از حضرت فاطمه علیها السلام دراین باره فرمود: «أَنَّ أَدْنَی مَا تَکُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیتِهَا، (1) نزدیک‌ترین حالات یک زن به خداوند متعال زمانی است که در منزل می‌ماند [و به امور خانه داری و تربیت فرزند می‌پردازد] .»
آری، یک زن مسلمان هرگز فرمان خداوند متعال را در مورد حفظ عفت و عصمت خود فراموش نمی‌کند و در طول زندگی حجاب خود را همانند گوهری گرانبها پاسداری می‌کند. این سخن معروف حضرت زهراعلیها السلام که ضامن پایداری جوامع و مایه استحکام خانواده هاست، همواره باید در معرض دید بانوان مسلمان به ویژه دختران جوان باشد که فرمود: «خَیرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یرَینَ الرِّجَالَ وَ لَا یرَاهُنَّ الرِّجَالُ؛ (2) بهترین و نیکوترین عمل زنان آن است که [بدون ضرورت] مردان [نامحرم] را نبینند و مردان [نامحرم] نیز آنان را ننگرند.»
خوشبختی و سعادت زن و جامعه در همین جمله نهفته است که تا می‌تواند از نامحرمان دوری کند و کمترین ارتباط را با آنان داشته باشد؛ امّا متأسفانه در عصر ما شیاطین وسوسه گر و دشمنان اسلام تلاش می‌کنند به هر وسیله و عنوانی زنان مسلمان را از هویت خود جدا کنند و به مجامع عمومی و معرض دید نامحرمان بکشانند و به این وسیله آنان را از اهداف اصلی خلقتشان بازدارند.
فرانس فانون نویسنده فرانسوی می‌گوید:
«نیروهای اشغالگر در کشور مسلمان الجزائر مأموریت داشتند تا هویت و اصالت فرهنگی ملت الجزائر را نابود سازند و در این راه حداکثر کوشش خود را بر تخریب مسئله حجاب و چادر زنان متمرکز کرده بودند؛ زیرا آن را نشانه مهم اصالت ملی زنان الجزائری تلقی می‌کردند. از دیدگاه استعمارگران هجوم به تار و پود جامعه اسلامی الجزائر ابتدا باید از تحت تأثیر قرار دادن زنان آغاز می‌شد. دستگاه استعماری فرانسه برای مبارزه با حجاب زنان و بیرون کشیدن آنان از کانون خانواده، مبالغ هنگفتی را اختصاص داده بود. آنها بر این باور بودند که حجاب زن سدّ محکم و دژ عظیمی در برابر نفوذ غربیهاست. هر چادری که کنار گذاشته شود، افق جدید و گام بلندی در تسلط استعمارگران بر کشورهای اسلامی است. پس از دیدن هر زن مسلمانی که حجاب را کنار گذاشته است، امید تسلط آنان ده برابر می‌گردد. با هر چادری که رها می‌گردد، گویی جامعه اسلامی برای پذیرش و تسلیم در برابر استعمارگران آماده‌تر می‌شود.» (3)
منبع:

1) نوادر راوندی، سید فضل الله راوندی، قم، درالکتاب، ص 14.
2) وسائل الشیعة، شیخ حرعاملی، قم، آل البیت، ج 20، ص 67.
3) فلسفه چادر حجاب برتر، اسد الله محمدی نیا، قم، نشر سبط اکبر، ص 95.

  • عوف عقیلی
از امتیازات یک بانوی مسلمان توفیق او در امر همسرداری است. اگر در میان زن و شوهر، یکی از آنان فداکاری و عفو و گذشت بیشتری داشته باشد، مطمئناً کار به مشاجره و نزاع خانوادگی منجر نخواهد شد. بنابراین، کم توقع بودن، گلایه نکردن و صبر و استقامت در سختیهای زندگی توسط زنان با ایمان می‌تواند کمک شایانی به استحکام ارکان خانواده بکند. فرازی از زندگی و سخن حضرت زهراعلیها السلام در این زمینه راهکار جالبی برای همسران شایسته می‌باشد.
در یکی از روزهای پر مشقت، غذا در منزل امام علی علیه السلام و حضرت زهراعلیها السلام کمیاب شده بود. امام از همسرش پرسید: «فاطمه جان! غذایی داری که مقداری تناول کنیم؟» فاطمه علیها السلام پاسخ داد: «سوگند به آن خدایی که مقام و عظمت تو را بالا برد! سه روز است که غذای کافی در منزل نداریم و مقدار اندکی هم که داشتیم به شما بخشیدم و خودم رنج گرسنگی را تحمل کردم.»
امام علی علیه السلام فرمود: چرا به من اطلاع ندادی؟» حضرت زهراعلیها السلام پاسخ داد:
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله نَهَانِی أَنْ أَسْأَلَکَ شَیئاً فَقَالَ لَا تَسْأَلِی ابْنَ عَمِّکِ شَیئاً إِنْ جَاءَکِ بِشَی ءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِیهِ؛ (1) رسول خداصلی الله علیه وآله مرا نهی فرموده است که از تو چیزی بخواهم و به من سفارش کرده که: از پسر عمویت چیزی درخواست نکن! اگر خودش چیزی آورد، بپذیر وگرنه خودت درخواست نکن!»
منبع:
1-تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، 1380 ق، ج 1، ص 171.
  • عوف عقیلی
یک زن با ایمان همواره در راه احیای ارزشهای الهی و پیشرفت جامعه و خانواده‌اش تلاش می‌کند و حضرت زهراعلیها السلام نمونه بارزی از بانوان پر تلاش در طول تاریخ است. آن حضرت علاوه بر تلاشهای معنوی در عرصه‌های عبادت و تقوا، در مورد خانواده و فرزندانش نیز الگویی تمام عیار می‌باشد. کار شبانه روزی برای تعالی و استحکام خانواده، تربیت و پرورش فرزندان شایسته، آموزش علم برای تشنگان دانش، ایراد خطابه و روشنگری مردم در صحنه اجتماع و در یک کلام حرکت با تمام وجود به سوی رشد و کمال از ویژگیهای بارز آن بانوی بانوان عالم است.
حضرت زهراعلیها السلام در گزارشی که در مورد کوششهایش در خانه و خانواده‌اش برای رسول خداصلی الله علیه وآله بیان می‌کند، چنین می‌فرماید: «لَیلَتِی جَمِیعاً اُدِیرُ الرَّحَی حَتَّی اُصْبِحَ وَ اَبُو الْحَسَنِ یحْمِلُ حَسَناً وَ حُسَیناً؛ (1) شب تا صبح به آرد کردن گندم مشغول بودم، در حالی که ابوالحسن، [فرزندانم] حسن و حسین علیهما السلام را نگه داری می‌کرد.»

منبع"
1-کنز العمال، علی متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرساله، ج 15، ص 507.
  • عوف عقیلی
. اظهار محبت به شوهر
شکی نیست؛ محبت و دوستی، گوهر گرانبهایی است؛ که خداوند در نهاد زن و مرد قرار داده است. تنها می‏بایست دو همسر این امر فطری را ابراز نمایند تا رابطه دوستانه و صمیمانه آنان بیش از پیش برقرار گردد. مرد در عرصه اجتماع با افراد گوناگون و سلایق مختلف مواجه می‏شود و بسا اوقات مورد اهانت قرار می‏گیرد. زن می‏تواند با خوشرویی و اظهار محبت به شوهر، از غم و اندوهش بکاهد و با چهره‏ای دل‏انگیز او را مسرور نماید.

  • عوف عقیلی

اگر می خواهید فرزندی دیندار داشته باشید این سه نکته را بخوانید و فراموش نکنید:
تدریجی بودن تربیت
یکی از مهم‏ترین اصول در تربیت دینی، اصل تدریج است. در جهان هستی هر پدیده و رویداد دارای ضابطه و قانونی است. هر چیزی ظرفیت و اندازه‏ای خاص دارد. پرورش ابعاد روحانی انسان هم از ضابطه و قانون تدریج و تکامل پیروی می‏کند. سنت تدریج در حوزه تربیت دینی یک اصل است.
پرورش دینی باید با برنامه‏ریزی زمانبندی شده متوازن، همراه با تربیت بدن و به پیروی از عقل، مبتنی بر شناخت نیازها، علایق و قابلیت‏ها انجام گیرد.
آموزه‏های پیامبر اکرم(ص) در تربیت دینی این اصل را خاطرنشان می‏سازد که پرورش باید در چرخه‏ها و دوره‏های رشد: ـ «رشد بدنی، ذهنی و عقلی» ـ و براساس یک سیر منظم صورت گیرد.
بر این اساس، پیامبر(ص) دوره‏های تربیتی را به سه دوره: سیادت، اطاعت و وزارت تقسیم می‏کند و برای هر کدام با توجه به نیازهای آن دوره دستور عمل‏های خاص بیان می‏کند.

عدم توجه به اصل تدریج، مربیان را با مشکلات زیادی روبه‏رو می‏گرداند؛ زیرا اگر کودک به یکباره بدون آمادگی تدریجی، در همان روز مقرر که مکلف می‏گردد، با انبوهی از تکالیف روبه‏رو شود و خود را ملزم به رعایت همه آنها بداند، قطعا شانه خالی می‏کند و از عهده این همه وظیفه و مهم برنمی‏آید. اگر هم بپذیرد، تکلیف (که یک شرافت ارزشمند می‏باشد) برای او خاطره‏ای شیرین و به یادماندنی نخواهد بود. مثل اینکه شخصی را بدون هیچ آمادگی به درون حوض آب سرد پرتاب و دچار شوک کنیم، در حالی که اگر آرام آرام بدن خود را داخل آب می‏کرد، برای او هیچ مشکلی پیش نمی‏آمد.
کودکی که هیچ انسی با نماز نداشته، یک دفعه مکلف می‏شود که شبانه‏روز هفده رکعت نماز بخواند و یا دختر خانمی که هیچ گونه پایبندی، گرچه اندک به پوشش نداشته، الان مجبور می‏گردد حجاب را به طور کامل رعایت کند نماید! طبیعی است که دچار وحشت می‏شود.
تاثیر احترام
انسان‏ها از نظر روانی، به احترام نیاز دارند و غالبا به افراد و پدیده‏هایی توجه می‏کنند که نیاز آنها را تأمین نماید، بدین جهت یکی از اصول اساسی در تربیت دینی، توجه به «اصل احترام» است.
بدون احترام و گرامی داشت شخصیت کودک، توفیق چندانی در تربیت دینی نخواهد بود. به خاطر اهمیت این اصل، رسول اعظم(ص) به عنوان والاترین الگوی تربیتی و بزرگ‏ترین مربی انسان‏ها، اهتمام خاصی نسبت به گرامیداشت و احترام به کودکان داشتند. در برخورد با امام حسن و امام حسین علیهماالسلام توجه به این اصل را در سیره تربیتی حضرت رسول(ص) به خوبی می‏بینیم. نقل می‏کنند:
رسول اکرم نشسته بودند، حسن و حسین علیهماالسلام وارد شدند، حضرت به احترام آنها از جای برخاست و به انتظار ایستاد. کودکان آرام می‏آمدند، لحظاتی طول کشید، از این‏رو رسول اکرم(ص) خود به طرف کودکان پیش رفتند و از آنان استقبال کردند، بغل باز کردند و هر دو را در آغوش گرفتند.
رسول اکرم(ص) برای امام حسن و امام حسین احترام ویژه‏ای قائل بودند و با عنایت خاص برخورد می‏کردند، مَنِش و روش برخورد ایشان با کودکان دیگر نیز نشان از احترام به آنان داشت. سیره‏نویسان گزارش داده‏اند: هر وقت که رسول اکرم(ص) از سفری برمی‏گشت، در راه با کودکان برخورد می‏کرد و به احترام آنها می‏ایستاد، سپس امر می‏فرمود که کودکان را از زمین بلند کرده و به حضرت دهند. رسول(ص) بعضی را در بغل می‏گرفتند و به اصحاب امر می‏فرمود کودکان را بغل بگیرید. اطفال از این برخورد محبت‏آمیز، بی‏اندازه خوشحال می‏شدند و این خاطرات شیرین را هرگز فراموش نمی‏کردند. همین شیوه و روش را پیامبر(ص) به والدین توصیه می‏کرد و می‏فرمود:
«به فرزندان خود احترام بگذارید و با آداب و روش پسندیده با آنها برخورد کنید.»
احترام به کودکان در سیره رسول اعظم(ص) اهمیت داشت و گاهی اتفاق می‏افتاد حضرت جهت رعایت حال کودکان، نماز خود را به سرعت پایان می‏داد. امام صادق(ع) نقل می‏کند که رسول اکرم(ص) نماز ظهر را با مردم به جماعت گزارد و دو رکعت آخر را به سرعت و با حذف مستحبات خواند. پس از نماز مردم گفتند: یا رسول اللّه‏! آیا در نماز پیشامدی شد، حضرت فرمود: مگر صدای گریه کودک را نشنیدید؟
اعتدال لازم است
یکی دیگر از اصول تربیت اسلامی اصل اعتدال است. با توجه به ظرفیت‏های مختلف انسان‏ها، این اصل در تربیت دینی ضرورت جدی پیدا می‏کند.
اعتدال است که انسان را به صراط مستقیم هدایت می‏کند. سیره رسول اعظم(ص) در دعوت مردم به دین و دینداری، براساس اعتدال و میانه‏روی بود. امیر مؤمنان(ع) فرمود: «سیره حضرت در زندگی اعتدال بود» و به صورت مؤکد امت را به اعتدال دعوت می‏فرمود:
«من و پرهیزکاران امتم از تن دادن به کارهای تحمیلی (که آمیخته به رفتار ساختگی و مایه ناراحتی و مشقت است) منزه و پیراسته هستیم.»
والدین عاقل توجه به اصل اعتدال را در تربیت دینی همیشه مورد توجه قرار می‏دهند. عدم توجه به این اصل مهم و اساسی، همچون آفتی است بر سرزمین وجود تربیت‏شونده که ریشه دین و دینداری و ایمان فطری او را می‏خشکاند. برون‏رفت از مسیر اعتدال در تربیت دینی بسیار آسیب‏زا است، از این‏رو در نظام تربیتی اسلام، توجه به اصل اعتدال همیشه مورد نظر بزرگان دینی قرار داشته، رمز موفقیت رسول اعظم(ص) در دعوت فراگیر و گسترده مردم، توجه به این اصل بوده است.
منبع :کانون گفتمان قرآن

  • عوف عقیلی

هدف حقیقی دین ، تربیت انسان ها و پرورش احساسات معنوی و اخلاقی در آنهاست . پدر و مادر در محیط خانواده ، نخستین الگوها و نمونه هایی هستند که کودک ، ارزشهای اخلاقی و دینی و سایر رفتارهای زندگی را از آنها فرا می گیرد . خانواده کانونی است که در آن ارزشهای اخلاقی ، باورهای دینی و هنجارهای اجتماعی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و زمینه رشد روحی و عاطفی اعضا فراهم می گردد . نهاد خانواده برای تربیت دینی فرزندان ، ظرفیت بسیار بالایی دارد . بنا به گفته روان شناسان ، خانواده باید گرایش کودک به دین و معنویت را که از همان سالهای اولیه زندگی آغاز می شود ، مورد توجه خاص قرار دهد . گاهی پدران و مادران و مربیانی که با نیتهای نیک و خیرخواهانه ، تعالیم دینی را به کودک می آموزند ، از نکته ای مهم غافل می شوند و آن عدم شناخت کافی از مسائل روانی و روحی کودک است . به همین دلیل با برخی اشتباهات ، روح کودک را آزرده می سازند . در دوره کودکی ، باورها و احساسات دینی ، باید در محیطی صمیمی و با روشی مناسب شکل گیرد و پرورش یابد . به گونه ای که دیدگاه کودک را تحت تأثیر قرار دهد و بر رفتار و اخلاق او اثر مثبت بگذارد .
توصیه به انجام وظایف دینی همراه با ملاطفت و نرمش ، به تدریج سبب می شود که فرزندان به رفتارهای دینی عادت کنند و از انجام آنها لذت ببرند .

  • عوف عقیلی