چگونه زیستن!

رازهای برای خوب زیستن«مشاوره»

چگونه زیستن!

رازهای برای خوب زیستن«مشاوره»

جایگاه زن از نگاه اسلام‏

يكشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۴۱ ب.ظ

آفریدگار جهان به تکامل و سعادت مرد و زن توجه دارد و رسول خاتم‏ در کنار عطر و نماز، زن را نیز محبوب خویش قلمداد کرده است: «حُبِّبَ اِلَىّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ: الطِّیبُ وَالنِّساءُ وَقُرَّةُ عَینِى فِى الصَّلاةِ؛ (1) از دنیاى شما سه چیز محبوب من است: عطر، زن و نور چشم من در نماز است.‌»
او از آنان که این جنس لطیف را خوار و زبون مى‏شمارند، به عنوان انسانهایى پست و فرومایه یاد مى‏کند و مى‏فرماید: «ما اَکْرَمَ النِّساءَ اِلَّا کَرِیمٌ وَلا اَهانَهُنَّ اِلَّا لَئِیمٌ؛ (2) زنان را جز کریمان گرامى نمى‏دارند و جز فرومایگان، خوار نمى ‏دارند»
اگر زن، جایگاه واقعى خود را بشناسد و همان‏گونه که آفرینش ظریف او اقتضا مى ‏کند و براساس خواسته‏هاى پروردگارش، استعدادهاى خویش را شکوفا کند، سرچشمه دهها خیر و برکت خواهد شد؛ چنان‏که بانو پروین اعتصامى این‏گونه بدانها اشاره کرده است:


آفریدگار جهان به تکامل و سعادت مرد و زن توجه دارد و رسول خاتم‏ در کنار عطر و نماز، زن را نیز محبوب خویش قلمداد کرده است: «حُبِّبَ اِلَىّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ: الطِّیبُ وَالنِّساءُ وَقُرَّةُ عَینِى فِى الصَّلاةِ؛ (1) از دنیاى شما سه چیز محبوب من است: عطر، زن و نور چشم من در نماز است.‌»
او از آنان که این جنس لطیف را خوار و زبون مى‏شمارند، به عنوان انسانهایى پست و فرومایه یاد مى‏کند و مى‏فرماید: «ما اَکْرَمَ النِّساءَ اِلَّا کَرِیمٌ وَلا اَهانَهُنَّ اِلَّا لَئِیمٌ؛ (2) زنان را جز کریمان گرامى نمى‏دارند و جز فرومایگان، خوار نمى‏دارند»
اگر زن، جایگاه واقعى خود را بشناسد و همان‏گونه که آفرینش ظریف او اقتضا مى ‏کند و براساس خواسته‏هاى پروردگارش، استعدادهاى خویش را شکوفا کند، سرچشمه دهها خیر و برکت خواهد شد؛ چنان‏که بانو پروین اعتصامى این‏گونه بدانها اشاره کرده است:
زن ار به راه متاعب (3) نمى‏گداخت چو شمع‏  ***      نمى‏شناخت کس این راه تیره را پایان‏
چو مِهر گر که نمى‏تافت زن به کوه وجود    ***        نداشت گوهرى عشق، گوهر اندر کان‏
اگر فلاطن و سقراط بوده‏اند بزرگ‏         ***       بزرگ بوده پرستار خُردى ایشان‏
به گا هواره مادر به کودکى بس خفت‏       ***     سپس به مکتب حکمت، حکیم شد لقمان‏
چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه‏     ***   شدند یکسره شاگرد این دبیرستان‏
حدیث مِهر کجا خواند طفل بى‏ مادر       ***     نظام و امن، کجا یافت مُلک بى‏سلطان‏
همیشه دختر امروز مادر فرداست‏     ***           زمادرست میسّر، بزرگى پسران‏
اگر رفوى زنان نکو نبود نداشت‏        ***        بجز گسیختگى، جامه نکو مردان‏
براى گردن و دست زنِ نکو، «پروین»     ***       سزاست گوهر دانش نه گوهر الوان (4)
اسلام، آراستگى زن را با ویژگیهایى، چون: آزرم، عفت، پوشش مناسب، نجابت و پاکى، خواهان است، و وجود این ویژگیها را بر پیکره او برازنده‏تر مى‏داند تا مرد.
امتیاز بزرگ بانویى که به چنان ویژگیهایى آراسته شده، آن است که بین جمال ظاهرى و زیبایى معنوى، و بین ماده و معنا جمع کرده و در نتیجه، وجود خویش را در هاله‏اى از جذابیت و شگفتى فرو برده و از خود، انسانى شگرف مى‏سازد. همان‏گونه که مولوى گفته است:
جمع صورت با چنین معنىّ ژرف‏         ***       نیست ممکن جز ز سلطان شگرف (5)
نوشتار ذیل، دورنمایى است که اسلام براى زن تصویر کرده است.
کرامت‏بخشى به زن
براى آنکه بدانیم دین مقدس اسلام تا چه اندازه براى زن کرامت قائل شده و به او شخصیت والاى انسانى بخشیده است، مناسب است نخست به آیین یهود و مسیحیت و سپس به زمان جاهلیت عرب پیش از اسلام سرى بزنیم، و چگونگى نگرش و رفتار آنان با زنان را بررسى کنیم و آن‏گاه نگاه آسمانى اسلام به زن را جویا شویم.
در تورات به زن به چشم حقارت نگریسته شده است؛ براى نمونه: «پدر حق دارد دخترش را مانند برده بفروشد و دختر حق سرپیچى از کار پدر را ندارد.‌» (6)
«هرگاه زنى پسر بزاید، آن زن، شرعاً به مدت هفت روز نجس خواهد بود... هرگاه زنى دختر بزاید، آن زن تا دو هفته نجس خواهد بود؛ همان‏گونه که هنگام عادت ماهیانه نجس است.‌» (7)
ویل دورانت مى ‏نویسد: «اینکه آیا زن در حکم برده و اسباب خانه است، یا فقط آرایش و زینت اجتماع است، و یا جز لذت جنسى، چیزى نیست، پدیده‏اى بود که بر مردم قرنهاى پیشین معلوم بود. عقیده «یهوه» نیز چنین بود. او در بند آخر از فرمانهاى ده‏گانه‏اش - که به قول مشهور به موسى فرستاد - زنان را در ردیف چارپایان و اموال غیر منقول ذکر کرد. قوم یهود، زن را مایه مصیبت و بدبختى مى‏دانستند؛ وجود او فقط از آن رو قابل تحمّل بود که یگانه منبع تولید سرباز بود.‌» (8)
در آیین مسیحیت با آنکه حضرت مسیح‏علیه‏السلام همه انسانها را به‏طور یکسان مورد لطف و عنایت خود قرار مى‏دهد، پیشوایان این دین، تعالیم مسیح را نادیده گرفتند و زن، نزد آنان همان مقامى را داشت که کشیش اعظم، یوحناى زرین دهن، بدان معتقد بود: «زن شرّى ضرورى، وسوسه‏اى طبیعى، خطرى خانگى، جذبه‏اى مهلک و آسیبى رنگارنگ است. زن، همان «حوّاى مجسّم» در همه جا بود که آدمى را از فردوس برین محروم ساخت و هنوز آلت مطلوبى در دست شیطان براى اغفال مردان و فرستادن آنان به دوزخ بود.
قانون کلیسا زن را موظف به اطاعت از شوهر کرد؛ زیرا این مرد بود که شبیه خداوند آفریده شده بود، نه زن. واضعان احکام شریعت مى‏گفتند که زنان باید کنیزکان شوهرانشان باشند.‌» (9)
زن در فرهنگهاى یونانى، یهودى و مسیحى، وسیله‏اى براى لذت مرد، و خدمت به او بوده است و حق مالکیت مستقل را نداشته؛ حتى اگر به صورت ارث باشد یا از دسترنج کار و تلاش او به دست آمده باشد، و همین امروز هم، با وجود تغییر شکل وعنوان ظاهرى، زن را همچنان براى اطفاى شهوت و لذت مردان و براى کار در ادارات و کارخانه‏ها مى‏خواهند.‌» (10)
زن در زمان جاهلیت نیز هیچ‏گونه بها و ارزشى نداشت و با او همانند یک کالا رفتار مى‏شد. ویل دورانت موقعیت زن در زمان جاهلیت را این‏گونه ترسیم مى‏کند: «هر پدرى اگر مى‏خواست مى‏توانست دختر خود را پس از تولد، زنده به‏گور کند، و اگر نمى‏کرد، دست کم از تولد وى غمگین مى‏شد و از شرمندگى، روى از کسان پنهان مى‏داشت؛ زیرا احساس مى‏کرد که کوشش وى به هدر رفته است. جاذبه طفولیت او چند سالى بر پدر نفوذ داشت و همین که به سن هفت یا هشت مى‏رسید، مى‏توانست به هر یک از جوانان قبیله که مورد رضایت پدر بود و بهاى عروس را مى‏پرداخت شوهر کند....
با این حال، زن کالایى بیش نبود و جزو دارایى پدر یا شوهر یا پسرش به شمار مى‏رفت که او را با چیزهاى دیگر به ارث مى‏برد. وظیفه زن، چیزى جز زادن و پروردن مردان جنگجو نبود.‌» (11)
با ظهور اسلام، غبار خوارى و تحقیر از چهره زن زدوده شد و کرامت انسانى‏اش به او برگشت. بدین‏گونه، زن احساس کرد که انسانى است، داراى حق حیات و کرامت.
به گفته ویل دورانت: «رسم زنده به گور کردن دختران با فرمان قرآن از میان برداشته شد و زن و مرد از لحاظ تشریفات قضایى و استقلال مالى، برابر شدند؛ به زن اجازه داده شد تا به هر کار مجاز اشتغال ورزد، و مال و سود خود را تصاحب کند، ارث ببرد و به هر صورتى که مایل است، در مال خویش تصرف کند. این انقلاب، فرهنگ جاهلى را که در آن، زن چون اثاث منزل بود، باطل کرد.‌» (12)
سید قطب نیز در این‏باره سخن زیبایى دارد. وى مى‏گوید: «اگر بزرگداشت و تکریم شریعت الهى اسلام نبو د، امکان نداشت که زن، هویت واقعى‏اش را احراز کند. اسلام با روشى شایسته و بایسته، کل بشریت را - اعم از زن و مرد - تکریم کرد و جایگاه رفیع بشر را که حامل نفخه‏اى از روح الهى است، ترسیم نمود و این‏گونه بود که زن، مقام و منزلت خویش را باز یافت. با این نگرش، انسان تولدى دوباره یافت؛ چرا که ارزشهاى آسمانى و ملکوتى، جایگزین ارزشهاى مادى و زمینى شد، و ملاک ارزش، روح با کرامت انسانى شد که با پروردگار خویش پیوند خورده است. در این جهت زن و مرد تفاوتى ندارند.‌» (13)
خداوند تبارک و تعالى در قرآن کریم، مردان و زنان مسلمان را در کسب فضائل و دریافت غفران و پاداش عظیم، مساوى معرفى مى‏فرماید. «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً»؛ (14) «به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خداو زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه‏دار و زنان روزه‏دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار یاد خدا مى‏کنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.‌»
بارى، آموزه حرمت نهادن به زن از سوى اسلام و کرامت بخشیدن به او، تا آنجا در میان پیروانش به بار نشست که «یهود بن موسى بن طیبون با استشهاد به کلام یکى از حکماى اسلامى گفته بود: «هیچ کس زنان را محترم نمى‏شمرد؛ مگر آنکه خود محترم باشد، و هیچ کس آنان را خوار نمى‏شمرد؛ مگر آنکه خود خوار باشد.‌» (15)
زن و جایگاه‏شناسى خود
شناخت جایگاه واقعى خویش، آدمى را از افراط و تفریط در کارها باز مى‏دارد و به شخصیت او تعادل مى‏بخشد. معمولاً افرادى که از شناخت حدود و جایگاه خود ناآگاه‏اند، پا از مرز خویش فراتر مى‏نهند، و به کارهایى دست مى‏یازند که با شأن آنها بى‏تناسب است. در نتیجه، این افراد، جسم و روح خویش را در معرض خطر و آسیب قرار مى‏دهند.
از این رهگذر، کمال و شخصیت وجودى زن، اقتضا مى‏کند که زن باشد و حرکات زنانه داشته باشد. و خود را از دست یازیدن به حرکتهاى مردانه و کارهایى که تنها، برازنده مرد است باز دارد، و بداند که قانون آفرینش در کنار آسیب‏پذیرى جسمانى او - که در ظرافت بدنى او ریشه دارد - تواناییهاى فراوانى در نهاد او ذخیره کرده و بدین‏گونه به شخصیت وى تعادل بخشیده است.
بى‏گمان آنچه از کارها، شغلها و رفتارها که ظرافت احساس و لطافت طبع و جسم زن مى‏طلبد، با آنچه که ویژگیهاى ساختارى مرد اقتضا مى‏کند، متفاوت است. بر این اساس، چه بسا کارها و رفتارهایى که تنها زیبنده مرد است و اگر زن به آنها دست یازند، زیبایى و نیکویى منظر او را از بین مى‏برد و جسم و روح وى را آسیب‏پذیر مى‏کند. براى نمونه در ورزش بانوان، آیا هر شکل ورزش براى دختران مناسب است؟! باید گفت: آموزش و تربیت دختران و زنان باید این نکته را به آنها بیاموزد و ذهنشان را هدایت کند که ورزشهاى سبک‏تر و غیر خشن را از بین ورزشها انتخاب کنند. (16) ورزشهایى براى بانوان مناسب است که روح زنانه را از آنان نستاند، و به عواطف لطیف و احساسات ظریف آنان آسیب وارد نکند.
حضرت على‏علیه‏السلام در بیانى زیبا و دلنشین مى‏فرماید: «وَلا تُمَلِّکْ الْمَرْأَةَ مِنْ اَمْرِها ما جاوَزَ نَفْسَها فَاِنَّ الْمَرْأَةَ رَیحانَةٌ وَلَیسَتْ بِقَهْرَمانَةٍ؛ (17) و کارى که برون از توانایى زن است به دستش مسپار، که زن گلى بهارى، [لطیف و آسیب‏پذیر] است؛ نه پهلوان و قهرمان.‌»
ظرافت روحى و جسمى زن را - که به غلط آن را ضعف زن معرفى مى‏کنند - یکى از ضرورتهاى زن براى نقش مهم و طبیعى اوست. ظرافت و ضعف نسبى زن در جسم و عضلات، یک حکمت و نیز هنر صنع الهى است؛ زیرا که به زن چیزى بیش‏تر از آنکه براى انجام وظایف اصلى‏اش لازم است نداده، و از همین جاست که مى‏توان به کارکرد و نقشى که طبیعت به وى واگذار کرده پى برد، و از او بیش‏تر از آنچه توان اصلى اوست، مطالبه نکرد.
بنابراین، به لحاظ قوانین طبیعى، زن نبایستى جسمى بزرگ‏تر و قوى‏تر از آنچه بدان نیازمند است داشته باشد، و این نه به معناى نقص که به معناى کمال اوست.‌» (18)
زن و پذیرش تفاوتها
یکى از حکمتهاى پروردگار در آفرینش انسانها، وجود تفاوت بین زن و مرد است. این تفاوتها، افزون بر آنکه به گوناگونى و رنگارنگى آفرینش انجامید و مجموعه‏اى دلپذیر از تنوّع در خلقت زن و مرد را فراهم آورد، نقش بسیار مهمى را در پاسخگویى به نیازهاى متقابل زن و مرد، نسبت به یکدیگر ایفا کرد، و بدین‏گونه به دایره آفرینش آدمیان، کمال بخشید.
«دنیاى مرد با دنیاى زن به کلى فرق مى‏کند. اگر زن نمى‏تواند مانند مرد فکر کند یا عمل کند، از این روست. زن و مرد جسمهاى متفاوتى دارند. علاوه بر این، احساس این دو موجود، هیچ وقت مثل هم نخواهد بود و هیچ گاه یک جور در مقابل حوادث واتفاقات، عکس العمل نشان نمى‏دهند.
زن و مرد به مقتضیات جنسى خود، به‏طور متفاوت عمل مى‏کنند و درست مثل دو ستاره، روى دو مدار مختلف حرکت مى‏کنند. آنها مى‏توانند همدیگر را بفهمند و مکمل یکدیگر باشند، ولى هیچ گاه یکى نمى‏شوند و به همین دلیل است که زن و مرد مى‏توانند عاشق یکدیگر بشوند، با هم زندگى کنند، و از هم خسته نشوند.‌» (19)
محمّد عبده معتقد است: «خداوند، زن و مرد را به اعمال ویژه و اختصاصى مکلف کرده و پاداشى هم مقرر فرموده است. هیچ کدام از زن و مرد نباید آرزو کند، اى کاش! در صنف دیگرى بود و از امتیازات آن صنف بهره‏مند مى‏شد؛ چون این تفاوتها براساس حکمت و با توجه به خصوصیات روحى و روانى هر یک از دو صنف مرد و زن پایه‏ریزى شده است.
البته امتیازات و برتریهایى که اکتسابى است و در سایه تلاش و مجاهدت به دست مى‏آید، مى‏تواند مورد آرزوى هر یک از این دو صنف باشد و براى به دست آوردن آن کوشا باشند.‌» (20)
آگاهى از تفاوتهاى طبیعى جسمى و روحى بین زن و مرد، سبب مى‏شود که هر کدام از آنها متناسب با این تفاوتها وظیفه خویش را تعیین کنند؛ به‏گونه‏اى که حریم یکدیگر را نگاه دارند، و عرصه را براى همدیگر تنگ نکنند.
«برخلاف نظریات متعددى که مى‏کوشند توزیع نقشها براساس جنسیت را انکار و بى‏اعتبار کنند، هنوز هم به خوبى مى‏توان از ضرورت توزیع نقشها براساس جنسیت دفاع کرد. علاوه بر آن، برخى از نقشها - با وجود تحولات فراوان - هیچ‏گاه تغییرپذیر نیستند؛ مانند نقش مادرى که منشأ آن توانایى خاص زن در تولید مثل، توانایى عاطفى و نیاز شدید نوزاد به مراقبت دائم از سوى کسى است که نسبت به محرکهاى نوزاد از قدرت انفعال سریع برخوردار است.‌» (21)
مسئله حجاب
پوشش، موهبتى خدادادى است تا آنچه از بدن را که دیدن آن از سوى دیگران، سبب شرم است بپوشاند، اندام را موزون‏تر کند و به آدمى سنگینى و وقار بخشد.
لباس پوشیدن، پدیده‏اى است که تقریباً به اندازه طول تاریخ بشر سابقه و به قدر پهنه جغرافیاى امروزى زمین، گسترش دارد. لباس، دست‏کم پاسخگوى سه نیاز آدمى است: یکى آنکه او را از سرما، گرما، برف و باران حفظ مى‏کند. دیگر اینکه در جهت حفظ عفت و شرم به او کمک مى‏کند، و در نهایت آنکه به او آراستگى و زیبایى و وقار مى‏بخشد. (22)
خداوند حکیم در مقام بیان پوششى که زیبنده زن و برازنده مقام اوست، مى‏فرماید: «یأَیهَا النَّبِىُّ قُل لِاَّزْوَ جِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَآءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَبِیبِهِنَّ ذَ لِکَ أَدْنَى‏ أَن یعْرَفْنَ فَلَا یؤْذَینَ»؛ (23) «اى پیامبر! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو که پوششهاى خود را بر خویش فروتر گیرند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، [به احتیاط] نزدیک‏تر است.‌»
علامه طباطبایى‏رحمه الله در معناى واژه «جلباب» در این آیه شریفه چنین مى‏فرماید: «جلابیب» جمع جلباب است و آن جامه‏اى است که یا سرتاسرى است و همه بدن را مى‏پوشاند، و یا نوعى روسرى مخصوص است که صورت و سر و همچنین زیر گلو و سینه‏هاى زن را در انظار مردم مى‏پوشاند.‌» (24)
سپس ایشان مى‏افزایند: «پوشاندن همه بدن زن به شناخته‏شدن به اینکه شخص اهل عفت و حجاب و صلاح است، نزدیک‏تر است. در نتیجه وقتى به این عنوان شناخته شدند، دیگر اذیت نمى‏شوند؛ یعنى اهل فسق و فجور، متعرض آنها نمى‏شوند.‌» (25)
در کتاب مقدس مسیحیان نیز چنین آمده است: «زنان باید در طرز لباس پوشیدن خود با وقار باشند؛ باید از نظر اخلاق خوب و نیکوکارى مورد توجه مردم قرار گیرند، نه براى آرایش مو یا داشتن جواهرات و لباسهاى پرزرق و برق.‌» (26)
در حقیقت، حجاب، نماد عفت، عزت و خویشتندارى زنان و از شاخصهاى مهم فرهنگ دینى و ملى ماست. «انسان در پناه محافظ، احساس آرامش مى‏کند. پوشش اسلامى نیز نگهبان زن است و به او امنیت و آرامش مى‏بخشد. پس هر چه این پوشش، کامل‏تر شود، درصد امنیت و حفاظت زنان بالاتر مى‏رود. زحمت حجاب، حق بیمه‏اى است که زن براى تأمین سلامت خود مى‏پردازد؛ زیرا حجاب، مانع جریان یافتن هواى نفس و نگاههاى آلوده و فسادآمیز به حریم زنان پاک مى‏شود. همچنین پوشش، سدّى بزرگ در برابر تهاجم فرهنگ غرب است.‌» (27)
«حجاب و لباس زن، یکى از نظامات الهى و سنتهاى صحیح و عقلایى است که براى آنکه به زن نه فقط با نظر جنسى بلکه با تمام آنچه که هست و با تمام ارزشهایى که داراى آن است، نگریسته شود.
کنترل کردن جلوه‏هاى جنسى زن، به‏ویژه ساختار جسمانى دلرباى او در سطح جامعه، یکى از قوانین حکیمانه و عقلایى بوده و هست که براى حفظ نظم عمومى هر جامعه به کار مى‏آمده و مى‏آید؛ زیرا جلوه‏هاى شهوت‏انگیز زن، نه فقط به ضرر شخصیت زن است؛ بلکه سبب اختلال در امنیت و سلامت اجتماعى و باعث سستى و تزلزل پایگاه خانواده و نسب و کاهش سلامت روحى اولاد و حتى بالا رفتن آمار جرایم و جنایات مى‏شود.
بسیار اشتباه و تصورى کودکانه است که بانوان تصور کنند خدا نسبت به آنها ستم روا داشته که براى آنها محدودیتهایى به صورت حجاب و دیگر ممنوعیتها قرار داده است؛ همان‏گونه که بسیار احمقانه است که یک جواهر فروش، توصیه‏هاى امنیتى پلیس شهر را دشمنى با خود و یا صنف جواهرفروش بداند و آرزو کند که کاش مى‏توانست، مانند دیگر دکانها شبها آزادانه، کالاى خود را بگذارد و برود.
با نگاه و تحلیل آمارهاى وحشتناک وقوع جرایم و جنایات در کشورهاى غربى به اصطلاح متمدن و پیشرفته، و سستى اساس خانواده و فزونى فرزندان نامشروع و عقده‏هاى ویرانگرى که از این راه به نسلها وارد مى‏شود و پیامدهاى تلخى که به بار مى‏آورد، مى‏توان به اثرات خطرناک و پلید آزادى جنسى و تن‏نمایى زنان تا حدودى آشنا شد.‌» (28)
سخن آخر در این‏باره آنکه اهمیت حجاب و پوشیدگى زن از نگاه برخى اندیشمندان غرب نیز پنهان نمانده است و آنان نیز بر این مسئله تأکید کرده‏اند. براى نمونه منتسکیو در کتاب معروف خویش به نام «روح القوانین» مى‏نویسد: «زنها باید محجوب و حیاپیشه باشند تا بتوانند خوددارى کنند. علتش این است که قوانین طبیعت این‏طور حکم کرده و لازم دانسته‏اند که زنها محجوب و پوشیده باشند و بر شهوات خود غلبه کنند. بنابراین نباید پنداشت که افسارگسیختگى زنها طبق قوانین طبیعى است؛ بلکه افسارگسیختگى بر خلاف قوانین طبیعت و بر عکس پوشیدگى و حیا و خوددارى، مطابق قوانین طبیعت است.‌» (29)
گوهر عفاف
«عفّت، حاصل شدن حالتى براى نفس و جان آدمى است که به وسیله آن از غلبه و تسلط شهوت جلوگیرى مى‏شود، و متعفّف، کسى است که چنان حالتى از عفت را بر اثر تمرین و زحمت حاصل مى‏کند.‌» (30)
همچنین در معناى عفت آمده است: «عفت، حالت خویشتندارى زن در رویارویى و معاشرت با نامحرم، و حفظ آبرو و پاکدامنى را گویند.‌» (31)
بى‏گمان، عفاف، روح پوشش است که بدون آن یا حجاب زن شکل نمى‏گیرد و یا حجابش ناخواسته و به همراه بى‏میلى خواهد بود. عفت به حیاى جنسى، جلوه‏هاى عملى مى‏بخشد و آدمى را در حیطه‏اى از تعاملات و رفتارهاى مثبت و به دور از آلودگى و گناه قرار مى‏دهد. عفت، نیرویى کنترل کننده است که همواره هنگام ارتباط با جنس مخالف، فعال مى‏شود و از شخصیت و کرامت زن نگاهبانى مى‏کند.
از نگاه آموزه‏هاى دینى، زیبایى شخص در صورتى زلال و خالص مى‏شود که همراه عفاف باشد؛ زیرا عفاف، زکات جمال است: «زَکاةُ الْجَمالِ الْعِفافُ؛ زکات جمال و زیبایى، عفاف است.‌» (32)
شهید مطهرى درباره ثمره‏هاى عفت‏ورزى زن مى‏نویسد: «زن در مرد تأثیر فراوان داشته است. مرد، بسیارى از هنرنماییها، شجاعتها، دلاوریها، نبوغها و شخصیتهاى خود را مدیون زن و خودداریهاى ظریفانه زن است. مدیون عفاف زن است. زن، همیشه مرد را مى‏ساخته و مرد اجتماع را. آن‏گاه که عفاف و خوددارى زن از میان برود و زن بخواهد در نقش مرد، ظاهر شود، اوّل به زن مهر باطله مى‏خورد، و بعد، مرد مردانگى خود را از یاد مى‏برد. زن در طول تاریخ به وسیله عفت توانست شخصیت خود را حفظ کند.‌» (33) «عفاف و پوشش تدبیرى است که زن با یک نوع الهام، براى گرانبهاکردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.‌» (34)
در ارزشمندى عفاف، همین بس که شخص عفیف، همسنگ رزمنده شهید در راه خدا دانسته شده است؛ همان‏گونه که حضرت على‏علیه‏السلام در این‏باره مى‏فرماید: «ما الْمُجاهِدُ الشَّهِیدُ فِى سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ اَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، تَکادَ الْعَفِیفُ اَنْ یکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلائِکَةِ؛ (35) پاداش جهادگر شهید در راه خدا از شخص عفیف و خویشتندارى که توانا بر گناه است؛ ولى خویش را از آن باز مى‏دارد، بیش‏تر نیست و چنان است که گویى انسان عفیف، فرشته‏اى است از فرشته‏ها.‌»
زیبایى براى زنان، ثروت است، و طبیعت هر ثروت و سرمایه آن است که در عین سودمندى مى‏تواند فسادانگیز و دردسرآفرین نیز باشد. و تنها با حصار عفاف مى‏توان از این ثروت خدادادى صیانت کرد. در غیر این صورت، چه بسا چنان خواهد شد که مولوى گفته است:
دشمن طاووس آمد پرّ او       ***             اى بسا شَه را بکُشته فرّ او
گفت من آن آهُوَم کز ناف (36) من‏     ***           ریخت این صیاد، خون صاف من‏
اى من آن روباه صحرا کز کمین‏         ***       سر بریدندش براى پوستین‏
اى من آن پیلى که زخم پیلبان‏       ***         ریخت خونم از براى استخوان (37)
شیرینى نهفته در عفاف‏
عفت‏ورزى با دشواریهایى همراه است؛ ولى ثمره‏هاى شیرینى دارد. بسیارى از روزنه‏هاى ملکوت بر اثر سوز و گداز و سختى برآمده از عفاف، به روى آدمى گشوده مى‏شود. شکوفایى بسیارى از استعدادهاى معنوى و علمى در گرو عفاف است.
به تعبیر استاد شهید مطهرى «آیا استعداد عالى و طبیعى شخص در آنجا که یک سلسله مقرّرات اخلاقى به نام عفت و تقوا بر روح مرد و زن حکومت مى‏کند، بهتر به فعلیت مى‏رسد یا آنجا که احساس منعى به نام عفت و تقوا بر روح آنان حاکم نیست؟ طبیعى است که صورت اوّل درست است. آن چیزى که با فداکارى و از خودگذشتگى و سوز و گداز توأم است، هشیار کننده است، قواى نفسانى را در یک نقطه متمرکز مى‏کند، قوه خیال را پر و بال مى‏دهد و خلاق و آفریننده نبوغها و هنرها و ابتکارها و افکار عالى است. حکومت عفاف و تقوا بر روح انسان، تحوّلات شگرفى در روح ایجاد مى‏کند و احیاناً نبوغ مى‏آفریند.‌» (38)
اختلاط با نامحرمان
اثر طبیعى حیا و عفت زن، احتیاط در اختلاط با نامحرمان است که تأثیر بسیارى در پاکدامنى زن و حفظ سنگینى و وقار او دارد، و او را از بدگمانی هاى دیگران درباره وى باز مى‏دارد.
یکى از اندیشمندان مى‏نویسد: «جوانان مسلمان، نبایستى با احساس انفعال در برابر حمله‏هاى متجددان، روابط زن و مرد را بپذیرند؛ و نباید تصوّر کنند که این حملات و انتقادات، حقایقى اثبات شده یا مبتنى بر موازین اثبات شده داورى است؛ بلکه بر عکس باید توجه داشت که مدها و موازین داورى نشأت گرفته از غرب، هر چند دهه تغییر مى‏کند. در واقع باید به این انتقادها و حملات آنان به دیده نظریاتى نگریست که از یک جهان‏نگرى کاملاً بیگانه با جهان‏نگرى اسلامى و از جامعه‏ اى برآمده است که خود در حال تغییرات سریع و در معرض از هم پاشیدگى است.‌» (39)
البته باید توجه داشت که اسلام، آیینى معتدل است. آموزه‏هاى این مکتب به احتیاط در معاشرت زن با نامحرمان توصیه کرده است؛ نه به گوشه‏گیرى و حبس وى در خانه‏ها.
شهید مطهرى در این‏باره مى‏فرماید: «اسلام یک آیین معتدل و متعادل است و از هر افراط و تفریطى به دور است. و امتش را امت وسط مى‏خواند؛ زنان را تا حدودى که منجر به فساد نشود، از شرکت در اجتماع نهى نمى‏کند؛ حتى در بعضى موارد، شرکت آنها را واجب مى‏کند؛ مانند حج که بر زن و مرد به‏طور مساوى واجب است و حتى شوهر، حق ممانعت ندارد.
اسلام نه محبوبیت زن در خانه را مى ‏گوید و نه آنچه را که دنیاى جدید آن را پذیرفته و عواقب شوم آن را مى ‏بیند؛ یعنى اختلاط زن و مرد در جوامع را اجازه نمى ‏دهد. اسلام در عین اینکه نهایت مراقبت را براى پاکى روابط جنسى به عمل آورده است، هیچ‏گونه مانعى براى بروز استعدادهاى زن به وجود نیاورده است؛ بلکه کارى کرده است که اگر این برنامه، دور از هر افراط و تفریطى اجرا شود، هم روحیه ‏ها سالم مى‏ماند و هم روابط خانواده‏ها صمیمى‏تر و جدى‏تر مى‏شود و هم محیط اجتماع براى فعالیت صحیح مرد و زن آماده‏تر مى‏شود. اسلام مى ‏گوید: نه حبس و نه اختلاط، بلکه حریم.
سنت جارى مسلمانان از زمان رسول خدا همین بوده است که زنان از شرکت در مجالس و مجامع منع نمى‏شده‏اند؛ ولى همواره اصل «حریم» رعایت مى‏شده است. در حقیقت احتیاطها و توصیه‏هاى اسلام مبنى بر دور نگه داشتن زنان و مردان نامحرم از یکدیگر تا حدودى که موجب حرج و فلج نشود، مبنى بر این اصل روانى است که گاهى یک برخورد، یک تلاقى نگاه در ظرف یک لحظه، اساس خانواده‏اى را متلاشى کرده است.‌» (40)
بنابراین جاده احتیاط، مطمئن‏ ترین راه براى پیمودن بانوان خویشتندار، هنگام ملاقات با نامحرمان است.

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

1) محجة البیضاء، محسن فیض کاشانى، تصحیح و تعلیق على‏اکبر غفارى، قم، دفتر انتشارات اسلامى حوزه علمیه قم، دوم، ج 3، ص‏68.
2) نهج الفصاحه، مرتضى فرید تنکابنى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ششم، 1380، ص 356.
3) سختیها.
4) دیوان پروین اعتصامى، احمد دانشگر، تهران، حافظ نوین، اوّل، ص 455 و 456.
5) مثنوى و معنوى، تصحیح نیکلسون، تهران، پژوهش، پنجم، 1378، دفتر سوم، بیت 1394.
6) تورات، سفر خروج، آیه 7.
7) تورات، سفر لاویان، آیه 2 و 5.
8) لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، هجدهم، 1385، ص 148 و 149.
9) زن در تاریخ و اندیشه اسلامى، فتحیه فتاحى‏زاده، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه، اوّل، 1386، ص 41، به نقل از: تاریخ تمدن، ویل دورانت، جمعى از مترجمان، ج 1، ص 1111 و 1112.
10) ر. ک: فلسفه زن بودن، سید محمّد خامنه‏اى، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، اوّل، 1385، ص 21 و 22.
11) تاریخ تمدن، ویل دورانت، گروه مترجمان، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، اوّل، 1366، ج 4، ص 201 و 202.
12) همان، ص 23.
13) فى ظلال القرآن، سید قطب، بیروت، دار الشروق، هفتم، 1400 ق، ج 6، ص 3839 و 3840.
14) احزاب/ 35.
15) تاریخ تمدن، ج 4، ص 487.
16) مسائل دختران، دکتر محمّد منصورنژاد، تهران، جوان پویا، اوّل، 1384، ص 109 و 110.
17) نهج البلاغه، ترجمه شهیدى، نامه 31.
18) فلسفه زن بودن، ص 40 و 41.
19) نظام حقوق زن در اسلام، شهید مطهرى، تهران، صدرا، بیست و دوم، 1375، ص 175.
20) زن در تاریخ و اندیشه اسلامى، ص 247، به نقل از: تفسیر المنار، محمّد رشید رضا، ج 5، ص 57.
21) مهارتهاى زندگى با رویکرد دینى، فریبا علاسوند، تهران، سروش هدایت، اوّل، 1386، ص 38.
22) فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد عادل، تهران، سروش، پنجم، 1372، ص 5 و 6.
23) احزاب/59.
24) المیزان، علامه طباطبائى، ترجمه محمدباقر موسوى همدانى، تهران، بنیاد علمى و فرهنگى علامه طباطبایى، دوم، 1366، ج 16، ص 531 و 532.
25) همان.
26) کتاب مقدس، نامه اوّل پولس به تیموتائوس، بخش 2، ش 9 و 10.
27) مروارید عفاف، سید حسین اسحاقى، قم، مرکز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیما، اوّل، 1386، ص 7.
28) فلسفه زن بودن، ص 60، 61 و 62.
29) روح القوانین، منتسکیو، ترجمه و نگارش: على‏اکبر مهتدى، تهران، امیر کبیر، هشتم، 1362، ص 442.
30) مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانى، ترجمه و تحقیق سید غلامرضا خسروى حسینى، تهران، دوم، 1374، ج 2، ص 68.
31) فرهنگ فشرده سخن، ج 2، ص 1561.
32) از حضرت على‏علیه‏السلام، غرر الحکم و درر الکلم، آمدى، شرح محمّد خوانسارى، انتشارات دانشگاه تهران، چهارم، 1373، ج 4، ص 105 (محقق خوانسارى در ذیل حدیث یاد شده در شرح آن مى‏گوید: مراد این است که عفاف موجب پاکیزگى جمال و افزایش آن مى‏شود.)
33) نظام حقوق زن در اسلام، ص 234.
34) مسئله حجاب، ص 62.
35) نهج البلاغه، حکمت 447.
36) مقصود، نافه آهوست.
37) مثنوى معنوى، دفتر اوّل، بیتهاى 208 - 211.
38) اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، شهید مطهرى، تهران، صدرا، شانزدهم، 1381، ص 59 و 64.
39) جوان مسلمان و دنیاى متجدد، سید حسین نصر، تهران، طرح‏نو، ششم، 1384، ص 350.
40) مسئله حجاب، برگرفته از ص 194، 203، 214، 215، 219 و 220.
مبلغان
  • عوف عقیلی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی