چگونه زیستن!

رازهای برای خوب زیستن«مشاوره»

چگونه زیستن!

رازهای برای خوب زیستن«مشاوره»

۳۹ مطلب با موضوع «بعد از ازدواج :: فرزندان«تربیت،نگاه اسلام»» ثبت شده است

ناهنجاری ممکن است تحت‏تأثیر عواملى صورت گیرد که اگر از آن باخبر بشویم و تغییر دهیم و معتدل سازیم «ناهنجاری» نیز قطع شود و نوجوانى که به آن معتاد نشده است، بازگردد.
بدین جهت خوب است که از این «طرح و بررسى» نیز بهره‏ ى مثبت و سازنده گیریم. براى تحقیق در موجبات ناهنجاری های این دوره باید این مطالعات، صورت گیرد:

  • عوف عقیلی
سن نوجوانى بنا به نظر بعضى، قبل از بلوغ است و از نظر سن:
در پسران: 12 تا 14 سالگى.
در دختران: 10 تا 12 سالگى است (1) و به نظر دیگرى، میان بلوغ و جوانى (یعنى 12 تا 20 سالگى) (2) است.
دختران از پسران از نظر فیزیولوژى و هیجانى زودتر کامل مى ‏شوند. (3)
بحران: نوجوانى بحرانى‏ترین مرحله‏ ى زندگى است این طوفان وجود جسمى و روانى نوجوان را چنان دستخوش امواج قرار مى ‏دهد، که او را دچار حیرت مى ‏سازد.

  • عوف عقیلی

برای همه والدین پیش آمده که از دست فرزند خود به خاطر حرفهایی که نباید میگفت! عصبانی هستند .
ولی چه کسی به کودک توضیح داده که نباید این حرف را در جای دیگری بزند؟ مثلا ما از فرزندمان میخواهیم آدرس، شماره تلفن، اسم والدین و... را بداند تا در مواقع اضطراری اطلاعاتش کافی باشد ولی اگر همین کودک سه، چهار ساله این اطلاعات را برای شخص غریبه ای بازگو کند او را به شدت مورد شماتت قرار میدهیم. به عبارتی ما تنها اطلاعات را به کودک خود می دهیم اما به او نمی گوییم که زمان استفاده از آن چه موقع است. ما تصور می کنیم که او هم مانند ما به چگونگی استفاده از انها واقف است. راهکاریهای زیر جهت رفع این مشکل ارائه میشود:
1- به فرزندتان آموزش دهید هنگام رویارویی با موقعیت خطرناک و اضطراری نباید به اشخاص غریبهای که خواهان دریافت اطلاعات خانوادگی اش هستند، اعتماد کند و اسرار خانوادگی را برای آنها فاش نکند. البته کودکان کم سن و سال در شناخت افراد دچار مشکل و در مواقع لزوم گیج و سردرگم میشوند که آیا باید به آن شخص اعتماد کنند یا نه؟
در نگه داری مطالبی که او به صورت راز به شما می سپارد امین باشید و در مقابلش از اسرار دیگران سخن نگویید.
آموزش به هر کسی به ویژه بچه ها برای کارهایی که نباید انجام دهند دردسرساز است زیرا ضمیر ناخودآگاه کلمات منفی مانند «نکن و نگو» را نمیتواند تجزیه و تحلیل کند لذا برای آموزش هرگز از افعال منفی استفاده نکنید به عنوان مثال به فرزندتان بگویید: «اگر کسی راجع به خانوادهات از تو سؤال کرد و تو در موقعیت خطرناکی بودی به او بگو از مامان و بابام بپرسید.»
2- پیوسته عزت نفس و خودباوری فرزندتان را تقویت کنید. بعضی اوقات فرزندتان را به خاطر آنچه به خوبی یادگرفته یا در آن توانمند است تحسین کنید، اگر کودک احساس امنیت شخصی کند و در عین حال تحت آموزش نیز قرار بگیرد هرگز خطاهای عمدی نمیکند.
3- به کودک در شناخت حد و مرزها کمک کنید. به او تفهیم کنید در چه مواقعی و به چه کسانی میتواند رازهای خانوادگی را بگوید، زیرا در تحقیقی که در سالدر بریتانیا روی کودکان گمشده انجام گرفت مشخص شد درصد بسیاری از آنها حتی حاضر نیستند در مقابل قانون و پلیس نیز به بیان اطلاعات خانوادگی بپردازند.
4- نقش بازی را در آموزش و تفهیم اطلاعات جدی بگیرید. در حین بازی با آرامش به او اطلاعات بدهید ولی هرگز او را با «بایدها و نبایدهایتان» نترسانید. زیرا کلمات و جملات منفی برخلاف آنچه فکر میکنید به زودی از ذهن بچه ها پاک نمیشود.
5- به فرزندتان اعتماد داشته باشید. از جملات منفی مانند من مطمئنم که تو نمیتوانی جلوی زبانت را نگه داری یا عادت کردی حرف نسنجیده بزنی و... استفاده نکنید. سنجیدگی رفتار فرزندتان را باور کنید و به او گوشزد کنید من میدانم و یقین دارم که تو بسیار باهوش هستی و میتوانی در مواقع اضطراری بسیار خوب رفتار کنی، همواره به یاد داشته باشید هرگز از ترس اینکه کودکتان اطلاعات خانوادگی را فاش نکند او را در فقر اطلاعاتی نگاه ندارید بلکه همواره در نظر داشته باشید که شرایط غیرقابل پیشبینی و اضطراری نیز وجود دارد.
مطمئن باشید که کودکان تک تک رفتار های شما را در بحران می آموزند . شیوه های یافتن راه نجات آموختنی است.
6- خونسردی شما در مواقع بحرانی می تواند آموزش خوبی برای کودکتان باشد . چرا که این موضوع یک آموزش غیر مستقیم است و از تاثیر خوبی برخوردار است. اگر با هم بتوانید موقعیت هایی را شبیه سازی کنید و تا در شبیه سازی، کودک به نقش خود در مواقع مختلف پی ببرد، راحت تر وظیفه خود را در مواقع بحرانی می داند و اجرا می کند . مطمئن باشید که کودکان تک تک رفتار های شما را در بحران می آموزند . شیوه های یافتن راه نجات آموختنی است.
7- آموزه های خود را تکرار کنید و با یک بار اخطار و توصیه توقع آگاهی همیشگی نداشته باشید .
8- استفاده از قصه را در آموزش راز داری جدی بگیرید. یکی از راه های آموزش موثر مشاهده نتایج عملکرد دیگران است. که این نتایج را در قالب قصه می توان به کودک آموخت .
9 - در نگه داری مطالبی که او به صورت راز به شما می سپارد امین باشید و در مقابلش از اسرار دیگران سخن نگویید.
همشهری


  • عوف عقیلی

تحول و شکل گیری عزت نفس در کودکان
هم چنانکه کودکان از خود درکی پیدا می کنند و هویت خود را می یابند تلویحا برای خصوصیات خود ارزش مثبت یا منفی قایل می شوند. مجموعا این ارزیابی هایی که کودک از خود میکند عزت نفس او را تشکیل می دهد.
عـزت نفس بالا یـکی از پشتوانه هـای محـکمی اســت کـه میتواند کـودک را در مقابل چالش های دنیای خـارج استوار سازد. به نظر میرسد کـودکانی که احساس بهـتری نسبت به خودشان دارند، راحت تــر می توانند از پس مشکلات بر بیایند و در برابر فشارهای منفی خیلی راحت تر از سایرین مـقاومت می کنند. آنـها بیشتـر لبخند می زنند و از زندگی لذت بیشتری می برند. این نوع کـودکان واقـع گرا هستند و عموماً خوش بین می باشند.
از سوی دیگر کودکانی که دارای عزت نفس پایینی هستند، هر چالش کوچکی میتواند سبب ایجاد استرس، اضطراب و ناامیدی در آنها شود. کودکانی که به خود اعتماد ندارند، به سختی می توانند برای مشکلات خود راه حل های کاربردی پیدا کنند. اغلب افکار منفی نظیر: "من آدم خوبی نیستم" یا "نمی توانم هیچ کاری را به خوبی انجام دهم" به سراغ آنها می آید و سپس به صورت افرادی غیر فعال و افسرده در می آیند. فقط کافی است با یک چالش روبرو شوند، اولین واکنشی که نشان می دهند: "من نمی توانم" است.
به نظر میرسد کـودکانی که احساس بهـتری نسبت به خودشان دارند، راحت تــر می توانند از پس مشکلات بر بیایند و در برابر فشارهای منفی خیلی راحت تر از سایرین مـقاومت می کنند
البته اشاره این نکته ضروری به نظر می رسد که عزت نفس خودپنداره نیست، زیرا ارزیابی در آن دخالت دارد. خودپنداره مجموعه ای است از عقاید فرد درباره خود که بیشتر بر مبنای توصیف است تا قضاوت.
ممکن است برخی از بخشهای خودپنداره خوب یا بد تلقی شود ولی بعضی از بخشها نه خوب تلقی شود و نه بد. اینکه کسی موی سیاه یا صدای نرمی دارد بخشی از خودپنداره است ولی این خصوصیات نه مثبت هستند و نه منفی. از طرف دیگر عزت نفس به ارزیابی های فرد از خصوصیاتش اطلاق می شود. مثالی ممکن است این تمایز را روشن نماید. یک پسر بچه هشت ساله ممکن است از خودش این تصور را داشته باشد که زیاد دعوا می کند. اگر برای این توانایی در راه انداختن این دعوا ارزش قایل باشد و به خودش حق بدهد این خصوصیت به عزت نفس او می افزاید. ولی اگر از اینکه دایما دعوا راه انداخته ناخشنود باشد این خصوصیت پرخاشگری او احتمالا عزت نفس او را کاهش می دهد.

اندازه گیری عزت نفس
وقتی که از کودکان می پرسیم که چقدر خودشان را دوست دارند و یا توانایی های خود را چگونه ارزیابی می کنند غالبا پاسخهایی می دهند که خالی از جانبداری نیست. اندازه گیری عزت نفس کودکان زیر هفت سال دشوار است. اگر از کودکان پیش مدرسه ای سوال شود که چه احساسی در مورد توانایی های خود دارند غالبا می گویند که از خود رضایت دارند و در ضمن حالتی حاکی از تعجب و حیرت به خود می گیرند.
کودکان در نه یا ده سالگی موقع ارزیابی خود غالبا گزارشهایی حاکی از دست کم گرفتن خود می دهند و احتمالا حس مشخص و روشن تری در مورد توانایی خود در حوزه های مختلف دارند.
البته حتی کودکان بزرگتر ممکن است نپذیرند که خصوصیات نامطلوبی دارند و شاید ندانند که خصوصیات معینی از سوی دیگران نامطلوب قلمداد می شود. در مطالعه ای ارزیابی کودکان از خود با ارزیابی معلمان و همسالان از آنان مورد مقایسه قرار گرفت. بسیاری از ارزیابی های کودکان از خود با ارزیابی های دیگران از آنان همخوان بود ولی تقریبا یک سوم کودکانی که همسالان و معلمانشان آنان را ناتوان یا غیر محبوب ارزیابی کرده بودند خودشان را توانا و محبوب ارزیابی کرده بودند.شاید عزت نفس این کودکان بیش از آن بود که دیگران فکر می کردند و یا اینکه بیش از آن چه واقعا فکر می کردند تصور مثبتی از خود داشتند.
یکی از مقیاسهایی که برای کاهش تعصب در پاسخ طرح ریزی شده مقیاس استنباط خود برای کودکان است. بر اساس این مقیاس در هر پرسش دو نوع کودک توصیف می شود و ازکودکان پرسیده می شود که به کدام نوع تعلق دارند.این مقیاس در اندازه گیری ادراک کودکان از خود در مقایسه با مقیاسهای قبلی با موفقیت بیشتری همراه است.
عزت نفس خودپنداره نیست، زیرا ارزیابی در آن دخالت دارد. خودپنداره مجموعه ای است از عقاید فرد درباره خود که بیشتر بر مبنای توصیف است تا قضاوت.
عزت نفس در کودکان چند بعد دارد. هر چند به نظر می رسد که افراد احساس کلی در مورد ارزش خود داشته باشند عزت نفس در قلمرو رفتارهای مختلف فرق می کند. برای مثال بر اساس مقیاس استنباط کودک از توانایی خود برای سه حوزه امتیازهایی در نظر گرفته می شود؛ مهارتهای شناختی، اجتماعی و جسمانی. کودکان خود را در این سه حوزه به نحو متفاوتی در جه بندی می کنند.
البته بزرگسالان ممکن است بتوانند با تاکید بر حوزه هایی که کودکان در آن توانا هستند به ایجاد عزت نفس در آنان کمک کند. از سوی دیگر نباید انتظار داشته باشند که ارزیابی مثبت کودک از خود در یک زمینه مستقیما به قلمروهای دیگر منتقل شود.
 
از طرف دیگر یکى از دلایل توجه زیادى که به عزت نفس کودکان مى شود، این تصور است که ممکن است ضعف بعضى از کودکان در مدرسه ناشى از کمى عزت نفس آنان باشد. چندین برنامه تربیتى براى بالا بردن عزت نفس کودک به این امید طرح ریزى شده است که بتواند عملکرد او را در مدرسه نیز پیش ببرد.
عزت نفس، اطمینان به خود و ارزش قایل شدن براى خود را به همراه مى آورد. مردم منطبق با خود انگاره خود و توقعات خودشان و دیگران رفتار مى کنند. تصور شخص از خودش، تعیین کننده سرنوشت او خواهد بود. انتقاد مثبت، توجه و حمایت از کودک در ایجاد خودانگاره، دستیابى به یک حس مطلوب انتظار از خود و انگیخته باقى ماندن کمک مى کند. هنگام تمجید از فرزندتان با استفاده از تعاریف متنوع مى توانید بر او تأثیر گذاشته و اعتبار بیشترى به او ببخشید. نه فقط این تعاریف، عزت نفس فرزندتان را بهتر مى کند، بلکه با استفاده بیشتر از آنها به نحو مثبت ترى شاهد رشد کیفیات و عملکردهاى خوب در او خواهید بود.
کمک به رشد یک عزت نفس مثبت به دور از محدودیت هاى تصور قالبى، گام مهمى در جهت صحیح مى باشد. کودکى با عزت نفس خوب، انضباط شخصى بیشترى دارد و براى یادگیرى و ارتقاى سطح مهارت هایش بهتر انگیخته شده است. براى ارتقاى خودانگاره فرزندتان، اعتقاد داشته باشید که او مهم ترین کودک دنیاست سپس او را تشویق به قبول این مطلب نمایید.
رشد و شخصیت کودک- تالیف ماسن و همکاران، ترجمه یاسایی

  • عوف عقیلی
سوالات مذهبی کودکان عجیب است. پرسش‏های آنان حاکی از روح کنجکاوی آنان است. کودک می‏خواهد از آنچه که نمی‏داند سر در آورد و دریابد که جهان مذهب و ماوراء طبیعت چیست؟ چه بسیارند شکّ‏ها و تردیدها و یا علامت‏های ابهامی که در ذهن کودک جای دارند و او می‏خواهد که آنها را برای خود روشن کند. البته اگر مربّی روشن و آگاهی در مسیرش قرار گیرد، آینده‏ی خوبی را برای او می‏توان پیش‏بینی کرد. سوالات کودک بسیار و به تناسب رشد و فهم و درک و سنّ کودک متفاوت است .برای نمونه در زیر به مواردی از آنها اشاره می‏شود تا والدین و مربیان برای پاسخ آنها آمادگی پیدا کنند.
1) در شش سال اول: در این دوره نوع پرسش‏ها حتی با آنچه که در هفت سالگی است، فرق دارد. مثلاً کودک سه تا چهار ساله از منشأ و علّت اشیاء سوال می‏کند، می‏گوید من از کجا آمده‏ام؟ این اسباب بازی را چه کسی تهیه کرده است؟ آسمان را چه کسی درست کرده است؟ چرا بابا مرد؟ کجا رفت؟...
همانطور که ملاحظه می‏کنید، مبنای پرسش‏ها روی مبدا و معاد است. کودک می‏خواهد ببیند که منشا یک امر چیست؟ فرجام آن چه می‏باشد؟ این امر همان مساله‏ای است که ما معتقدیم ریشه‏ی فطری و نهادی در افراد دارد.
سوالات معرّف رشد کودک و توجّه والدین و مربیان به سوالات و احترام به کودک سبب ایجاد رشد مذهبی است.
سوالات کودک، بسیار و نشان دهنده‏ی عطش کودک است و گوش کردن به آن نیازمند صبر و حوصله است. به نظر برخی از والدین این پرسش‏ها بی‏ریشه و بی‏حساب می‏آیند ولی اگر کمی تأمّل کنند در می‏یابند که این چنین نیست. سوالات معرّف رشد کودک و توجّه والدین و مربیان به سوالات و احترام به کودک سبب ایجاد رشد مذهبی است.
2) در سنین 7 تا 10: از هفت سالگی به بعد کم‏کم تفکر منطقی در کودکی رشد می‏کند و از این نظر سوالات او عمیق‏تر و ریشه‏ دارتر است. پرسش ‏هایی که درباره‏ ی خدا دارد حساب شده است و او هم به سادگی قانع نمی‏شود. خواستار آن است که پاسخ‏ها تا حدودی غنی‏ تر باشند. قاطع‏ تر و استدلالی‏ تر باشند. نوع سوالاتشان از این قبیل است که مثلاً چرا خدا را نمی‏بینم؟ چطور خدا در همه جا هست؟ خدا چیست؟ اگر خدا مثل ابر یا نور خورشید نیست پس چه می‏تواند باشد؟ خدا اگر ما را دوست دارد پس چرا ما را به جهنم می‏برد؟ آدم چطوری در قیامت زنده می‏شود؟ آیا در قیامت باز هم ما خانه داریم؟ چرا نمی‏توانیم خدا را ببینیم؟ آیا این کار در قیامت امکان پذیر است؟ چرا خداوند با ما حرف نمی‏زند؟... وظیفه‏ ی والدین و مربیان است که در حدود امکان با پاسخ‏های قانع کننده او را راضی نمایند. همچنین به پرسش‏هایی که در رابطه با مرگ و معاد، بهشت و دوزخ و مسائل عبادی مطرح می‏شود صادقانه پاسخ گویند و دور از هر گونه ابهامی باشد.

3) در سنین نوجوانی:
پر واضح است که در دوران نوجوانی رشد فکری و عقلی نوجوانان در وضع بهتری است. آگاهی و جهان‏ بینی آنها به نسبت وسیع‏تر و طبعاً سوالات‏شان در این رابطه پخته‏ تر و ریشه ‏دارتر است. آنچه که ذکرش ضروری است این است که مبانی اعتقادی در طول مدت دوران قبل از نوجوانی باید در ذهنشان جای خود را باز کرده باشد. پاسخ‏ هایی که به سوالات کودکان قبل از ده سالگی می ‏دهیم در تشکیل این مبانی نقش فوق‏العاده ‏ای دارد، ضمن اینکه والدین کودک در ادای حقوق او ناچارند تا این سن حداقل دوره‏ای مختصر از اصول اعتقادی و راه و رسم عملی دینداری را به او بیاموزند. فراموش نخواهیم کرد که در سنین نوجوانی سه مساله در رابطه با مذهب برای فرزندان مطرح است:
1) پیدایش و حضور حسّ مذهبی و علاقمندی به مذهب و تعالیم آن، چنانکه او را دلباخته به مذهب می‏کند.
2) پیدایش تردید در او راجع به آنچه که آموخته است و اینکه به صورت منطقی در پی تجدید نظر است تا صحّت آن را مورد تایید قرار دهد.
3) پیدایش سوالات متعدد در ذهن او که بیشتر ناشی از همان تردیدها و رشد استدلال و منطق در اوست و او معمولاً به علت غرور و خودخواهی حاضر نیست آنها را در همه وقت مطرح کند و والدین و مربیان باید به صورت مستقیم و غیرمستقیم به سوالاتش پاسخ گویند و او را وا دارند تا آنچه را که در درون دارد آشکار کند.
"برگرفته از کتاب "فرزند صالح

  • عوف عقیلی

ما در عصری زندگی میکنیم که وجود تلویزیون، رایانه و بازیهای کامپیوتری علاقه کودکان به خواندن کتابها را کاهش داده است...
کارشناسان مسایل کودک 5 راه توصیه میکنند که با کمک و به کارگیری آنها میتوانید کتابخواندن را به یک لذت برای فرزندتان تبدیل کنید:
1 به شخصیتهای داستانی جان بدهید
کتابخواندن به اندازه کافی خستهکننده است و اگر مطلب کمی پیچیده باشد به سرعت فرد را زده میکند. اگر فرزند شما نیز از خواندن زود خسته میشود، همراه با او بنشینید. کتاب را با صدای بلند بخوانید و به شخصیتها جان بدهید. برای یک فرد خشن صدایتان را کلفت و برای یک مظلوم صدایتان را نازک کنید... و پس از مدتی از فرزندتان بخواهید که همین کار را انجام دهد و شما به کتاب خواندن او گوش دهید. شاید این کار کمی از وقت شما را بگیرد اما برای آن ارزش قایل شوید تا لذت کتاب خواندن فرزندتان تبدیل به عادت شود.
2 او را به کتابخانه ببرید
کتابخانه تنها مکانی است که انسان را برای مطالعه سر شوق میآورد. به یکی از کتابخانههای بزرگ شهرتان مراجعه کنید و برحسب سن فرزندتان او را به قفسه مربوط به کتابهای رده سنیاش راهنمایی کنید. به این ترتیب او احترام گذاشتن و ارزشمندی کتابها را میآموزد. در همین حین تمامی قوانین مربوط به کتابخانه از جمله سکوت، تعداد کتبی که میتواند به امانت بگیرد و زمان بازگرداندن کتب را به او یادآوری کنید. در کتابخانه اجازه بدهید خود او در قفسهها به دنبال کتاب مورد علاقهاش بگردد و پس از مدتی نیز در اتاق خود او کتابخانهای کوچک بسازید.این کتابخانه می تواند قابلیت امانت دادن کتاب به دیگر همسالان را هم داشته باشد و در پی آن کتاب های مفید را امانی از دوستان قرض بگیرید.
3 او را عضو گروه کنید
فرهنگسراهای محلی معمولا مکانهایی برای مطالعه، نوشتن یا دیگر فعالیتهای گروهی دارند. گروه میتواند کودکان را سر ذوق بیاورد. وقتی یکی از آنان کتابی زیبا میخواند، در مورد آن با دیگران سخن میگوید و همین امر باعث غرق شدن کودکان در دنیای فانتزی کتابها میشود.
اگر کودکتان بزرگتر است می توانید منابع اطلاعاتی خوب را در اینترنت به او معرفی کنید اما به یاد داشته باشید که اینترنت نمی تواند جای کتاب و مطالعه را برای افراد بگیرد
4 برایش مجله بخرید
فقط به دنبال خرید کتب درسی، کمکدرسی یا کتابهای رمان نباشید. مجلات یا حتی کتابهای مصور برای کودکان بسیار جذاباند. همراه با او برای خرید مجلات بروید و اجازه بدهید از میان مجلات انتخاب شده برای رده سنی او، خود کودکتان مجلهای را انتخاب کند. شاید او از خواندن کتاب هریپاتر لذت نبرد و ترجیح بدهد فیلم آن را تماشا کند. پس به او اجبار نکنید و اجازه بدهید خود او انتخابگر باشد.
5 داستانهای همراه با شعر های گویا انتخاب کنید
اگر فرزند شما کمسن است و میخواهید لذت مطالعه را در او بیدار کنید، کتابهایی را تهیه کنید که همراهآنها دیسک یا کاست خواندنی هم به فروش میرسد. میتوانید شب هنگام موقع خواب کتاب را به دست فرزندتان بدهید و نوار را روشن کنید تا او همراه با شنیدن کتاب مربوطه را هم ورق بزند و تصاویرش را نگاه کند. پس از مدتی نیز میتوانید به همراه او آوازها را حفظ کنید و بخوانید.
اگر کودکتان بزرگتر است می توانید منابع اطلاعاتی خوب را در اینترنت به او معرفی کنید اما به یاد داشته باشید که اینترنت نمی تواند جای کتاب و مطالعه را برای افراد بگیرد . و جامعیت مطالب آن به میزان کتاب نیست . پس با ورود اینترنت کتاب را از سبد کالای مصرفی خود حذف نکنید .

سلامت- مقصودعلی

  • عوف عقیلی

برای آن که آموزش و تربیت مفید واقع شود، باید خیلی زودتر از آنچه عموماً امروز فکر می‏کنند شروع کرد، یعنی از همان هفته‏ های پس از تولّد. نخست باید منحصراً به مسائل فیزیولوژیکی و پس از سال اول به مسائل روانی توجه شود.
یک نکته قابل ذکر این است که ارزش زمان برای کودک یکسان نیست، زیرا مدت یک روز در یک سالگی به مراتب طولانی‏تر از یک روز در دوران سی سالگی می‏باشد. و شاید شش برابر، بیشتر از حوادث فیزیولوژیکی و روانی را شامل شود. بنابراین نباید چنین دوران پرمایه کودکی را بدون بهره‏برداری گذاشت. به احتمال زیاد در طول شش سال اول زندگی، نتیجه اجرای مقررات زندگی قطعی‏تر است. [1] .
بدین جهت است که حضرت علی‏ علیه السلام می ‏فرماید:
مَنْ لَمْ یَتَعَلَّمَ فِی الصِّغَرِ لَمْ یَتَقَدَّمَ فِی الْکِبَرِ. [2] .
«کسی که در کودکی چیزی نیاموزد در بزرگی نمی‏تواند بزرگی کند.»
بنابراین، دوران کودکی بهترین زمان برای فراگرفتن راه و روش درست زندگی می‏باشد. زیرا قدرت تقلید و اقتباس و یادگیری کودک بسیار شدید است. کودک در این زمان تمام حرکات، گفتار و رفتار اطرافیان خود را با تمام دقت، همانند فیلم عکاسی در خود ضبط کند.
از این‏رو، همزمان با رشد و تکامل جسم کودک باید روان او رابه راه صحیح هدایت کرد تا صفات پسندیده در وجودش قرار گیرد. زیرا، کودکانی که با شیوه درست تربیت نشده‏اند، تغییر صفات اخلاقی آنان در بزرگسالی بسیار دشوار می‏نماید.
خوشبخت‏ترین و سعادتمندترین افراد کسانی هستند که از آغاز، با پرورش درست و سالم رشد یافته ‏اند و صفات برجسته و ارزشمند، آویزه گوش و جان آنان شده است.
برخی از روانشناسان، کودک را همانند نهال کوچکی دانسته‏اند که باغبان به آسانی می‏تواند با برنامه‏های صحیح وضع او را تغییر دهد. ولی کسانی که همانند درخت کهنسال به پرورشهای پلید و ناپسند عادت کرده‏اند، اصلاح آنان بسیار دشوار است، و کسی که می‏خواهد رفتار این‏گونه افراد را تغییر دهد باید دشواریهای فراوانی را تحمل کند. [3] .

[1] راه و رسم زندگی / 118.
[2] غررالحکم / 697.
[3] کودک از نظر وراثت و تربیت / 223 و 224.

  • عوف عقیلی

فرزند از آغاز زاده شدن، تا آن گاه که از محیط خانواده جدا می‏شود و زندگی مشترکی را با دیگران آغاز می‏کند، دو دوره تربیتی را باید بگذراند.
1 - دوران کودکی که از یک تا هفت سالگی را شامل می‏شود، و این زمانی است که کودک آمادگی چندانی برای تربیت مستقیم ندارد، چرا که او دنیای خود را نمی‏شناسد.
2 - از هفت تا چهارده سالگی، که در این دوران عقل به تدریج رشد می‏کند و برای فعالیتهای فکری آماده می‏شود و می‏تواند بیاموزد و تعلیم ببیند.
در دوران نخست، تربیت باید غیر مستقیم باشد و هیچ گاه امر و نهی تربیتی نباید با فشار روحی همراه باشد بلکه کودک از طریق اطرافیان خود با ادب و تربیت آشنا می‏شود و در اصل پایه‏های نخست اخلاقی وی پی‏ریزی می‏گردد و از محیط خود خاطره‏های خوب و رفتارهای مناسب را در ذهن خود ثبت و ضبط می‏کند.
در دوران دوم نیز، نباید کودک را آزاد گذاشت و خلافهای او را نادیده گرفت، بلکه باید از بی‏ادبیهای وی جلوگیری کرد، نظم وانضباط رابه وی آموخت و از بازیگوشی و بیهوده گذرانی اوقات او جلوگیری و او را به کارهای عبادی و نیکو تشویق کرد. [1] .
متأسفانه بیشتر مردم نمی‏دانند که تربیت فرزندان خود را از چه زمانی باید شروع کنند. برخی از پدر و مادرها بر این باورند که تربیت پس از تمام شدن شش سالگی و برخی می‏گویند آغاز تربیت از سه سالگی است.
اما این اندیشه‏ها اشتباه است؛ زیرا هنگامی که سه سالگی کودک تمام شد 75 درصد صفات خوب و بد در کودک شکل گرفته است.
عده‏ای از روان‏شناسان بر این باورند که تربیت کودک از همان روز اول تولّد است. اما برخی دیگر تا اندازه‏ای احتیاط می‏کنند و شروع تربیت کودک را از روز اولِ ماه دوم‏زاده شدنِ کودک می‏دانند، اما در تحقیقات عملی دقیق در دانشگاه «شیکاگو» به این نتیجه رسیدند که:
هر کودک سالم تقریباً سطح هوش خود را50 درصد در چهارسالگی، 30 درصد در هشت سالگی، و 20درصد در هفده سالگی به دست می‏آورد. پس هر کودک چهار ساله 50درصد قدرت هوشی دارد و تغییرات بین 2 تا 3 سالگی به مراتب بیشتر و مهمتر از تغییرات بین 8تا9 سالگی می‏باشد. [2] .

[1]تربیت مکتبی آشنا شویم، 77-78.
[2] روانشناسی کودک 77

  • عوف عقیلی

با تشویق، استعدادهای فرزندتان را شکوفا کنید
انجام دادن رفتارهای مطلوب، نیازمند داشتن انگیزه‏ای قوی و موثر است. انگیزه‏ها به دو نوع درونی و بیرونی تقسیم می‏شوند و به طور معمول، برای کودکانی که انگیزه‏ای درونی جهت انجام دادن رفتارهای خوب و مطلوب ندارند، تشویق می‏تواند یکی از روش‏های تربیتی مناسب باشد، اما تاکنون با خود اندیشیده‏اید که:

  • عوف عقیلی

کانون خانواده بایستی محیطی جذاب و شیرین باشد تا بهترین لحظات زندگی اعضا در فضای گرم و صمیمی خانواده بگذرد . خانواده به عنوان محیطی طبیعی ، رشد جسمانی ، عاطفی و اجتماعی فرزندان را تحت تاثیر قرار می دهد .
امام محمد غزالی در کتاب " کیمیای سعادت " آورده است : " بدان که کودک امانتی در دست پدر و مادر است و دل پاک وی چون گوهری نفیس است ، چون موم نقش پذیر است و چون زمینی پاک است که هر بذری در وی می روید ، اگر بذر خیر در آن بنشانی ، به سعادت دین و دنیا می رسد و پدر و مادر و استاد در ثواب آن شریکند و اگر برخلاف این باشد ، بدبخت می شود و در هرچه بر سر او آید ، ایشان شریک هستند ."
خانواده در رشد اخلاقی کودک سهمی مهم دارد . وجود آرامش و اطمینان خاطر در خانواده و حسن معاشرت والدین با خود و فرزندان ، زمینه اجتماعی شدن را در کودک فراهم می کند و ارتباطات صحیح اجتماعی را به او می آموزد . نوع رابطه ای که کودک در محیط خانواده با والدین برقرار می کند ، زیربنای روابط بعدی او با دوستان و سایرین خواهد بود . غالبا" نگرشها و رفتارهای خوشایند و یا ناخوشایند نسبت به پدیده های مختلف از خانه سرچشمه می گیرد

  • عوف عقیلی